ما یکی از اشناهای دورمون با زن و بچه خودش خوب بود ولی با اینو اون هم بود زنه اصلا کاریش نداشت تااینکه مرده با یه زنه جفتشوت لخت تووماشین مردن ابروش رفت وای زنش به چه خوشگلی بچهارو انداخت خونه پدرشوهرش رفت خونه ای مادرش

هی دنیا هییییی

دختریا پسر

دختر 6 پسرم 12

اخی

خیلی گله دارم .اصلا روز خوش ندیدم

در عوض زن زبون دراز دادگاه بابا مرد را درمیارن لو رفته مرد بالاخره ماه پشت ابر نمیمون

افتادم تو یه خونه دست یه مرده که نصف تهران برا اونه .ولی جوری لباس میپوشم انگاری مثل اوشین از صفر شروع کردم

خیلی ناراحتت شدم درد خودم یادم رفت ما زنها خیلی بدبختیم

من مدرک هم داشتم چیکاری تونستم بکنم .بابام گفت من برا اون بچه نگه نمیدارم .یا بچه هاشو بده بخودش یا جدا نشو برو باهاش زندگی کن

مرگی بده پول میخواد سرشو بخوره برای زندگی کردن

تا ساده بودی اگه خانواده من بود و خودم آقاشون تو *** میکردم

همش میرم تو دستشویی گریه میکنم تو حموم .یه صانیه بچه هام یادم نمیره .بعضی وقتا شلوغ میکردن تبیه میکردمشون .یادم میافته کباب میشم 😭😭😭😭

ترکا همینن وای وای مادرم .میگفت چرا جدا شدی

چی بگم اخه

ترک کجایی

چرا نمیخری براتو خرج نمیکنه یا برا بچهاشم خرج نمیکنه

فقط برا تو خسیسع یا برا بچهای خودشم

شوهر من پارسال برای اولین بار منو زد که میگفت زن زدن نداره اینقده عذاب وجدان گرفت بخدا که پارسال به روش می‌آوردم سرشو مینداخت پایین به بابام گفتم همون روز اومده منو دعوا کرد ولی برگشت به شوهر گفت بار دیگه دست روش بلند میام و همچین تو خیابون میزنمت ودخترمو با بچه هاش میبرم

مگه خودت کار نمیکردی مستقل زندگی میکردی بچهات و میگرفتی پیش خودت

اره شوهر دوم میخاس چکار

خواهرشوهرم بچه هاش کوچیکن همش تو فکر بچه هاش میگه فقط به خاطر بچه هام حتی زن اومد در خونشون گفت شوهرت بامن خواهرشوهرم گفت باشه

اردبیل

اها خداروشکر

برا هممون