💕🤰مادَرانِ شهریور و مهر ۱۴۰۳🤱💕

42 عضو

اره واقعا😟

1403/02/13 23:40

عه
کجا بوده این چند روز؟

1403/02/14 00:28

تو مزرعه گندم پیداش کردن

1403/02/14 00:29

همشهری منه
چقدررررر دنبالش گشتن

1403/02/14 12:17

تو مزرعه کلزا بود
یکی از بالا نگاه کرده دیده
کلیپش رو دیدم وقتی میگه پیداش کردم پیداش کزدم

1403/02/14 12:18

کارای خدا
خیلی عجیبه چجوری یه بچه 5 روز بدون آب وغذا زنده مونده...

1403/02/14 12:23

بچه اس دیگ

1403/02/14 12:32

بچه هات

1403/02/14 12:34

من دلم گرفته
همش میخوام گریه کنم😭😭

1403/02/14 12:34

پسرمن پارسال 6ساله بود تو پارک بادوچرخه سریع میرفت من رو گم کرد منم هرچی میگشتم پارک کنازخونمون بزرگه پیداش نمیکردم صداش میکردم یه ربع گذشت تاپیدا کنم انقد ترسیده بود کلی گریه کرد
رنگش پریده بود چ وضعی بودتوفک کن چند روز بدون غذا شبا چ کنه

1403/02/14 12:34

اره احتمال میدن یکی دزدیده باشه بعد اورده باشن
هر کی یه احتمال هایی میده
اخه یه بچه 4ساله چجوری میتونه5روز بدون اب زنده بمونه

1403/02/14 12:35

منظورش این بوده این روزای سخت هم گذرا هستن بوده ادم که ازمادرش حرف ب دل نمیگیره .ناراحت نشو گلم

1403/02/14 12:36

از دیروز کارم شده گریه
میکنم نکنه واس بچم ضرر داشته باشه
چون از دیروزه تکوناشو کن حس میکنم😭

1403/02/14 12:36

چرا گریه میکنی 😤خوشی زده زیردلت

1403/02/14 12:36

میدونم ولی دست من نیست پری
حالم یه جوریه
خوشحال بودن میان خونه مامانم گفتم تا 3شنبه میمونم پیشش
ولی میخوام برگردم خونه خودم

1403/02/14 12:37

اره بچه ات هم ناراحتیت رو میفهمه ناراحت میسع

1403/02/14 12:37

امروز چون گریه کردم شکمم یه جوری میشه نگرانم😭

1403/02/14 12:37

دیروز همه رفتن روستا من چون روستا راهش خوب نیست نرفتم
گفتم میمونم
گفتم اگه حالم خوب بود منم میرفتم روستا
دلم خیلی لک زده

1403/02/14 12:38

خوب چیشد مادرت این حرف رو بهت زد
ما باردار هورمونامون بهم ریخته تو حال خودمون نیستیم ک همش دنبال یه بهونه برا گریه ایم خودمو میگم

1403/02/14 12:38

منم الان هرهفته جاریم اینا زنگ میزنن بیاین بریم روستا باغ میگم نه من نمیام پسرم رو باشوهرم میفرستم میره تنها میمونم ولی ناراحت نمیشم بخاطر سلامتی بچم تو خونه استراحت میکنم

1403/02/14 12:40

ول بده بابا روستا چی هست وقتی یه گوشه میخای درازکش باشی هیچ جا نتونی بری بگردی چ فرقی بین خونه وروستا هس

1403/02/14 12:40

خواهرم داشت واس لباسم دکمه میزد
رنگش رو گفتم رنگیه اونو بزن
اونم اشتباهی فکرکرده سفید رو میگم
گفتم راضیه انو نگفتم که
منظورم رنگ صورتی بود که
گفت من نمیدونستم گفتی رنگی منم اینو زدم
حرصم گرفت دکمه رو باز کردم گفتم این ثورتی رو بزن
حالا زده دکمه رو دیدم کج شده پارچه اش
مامانم گفت بیخیال مگه چقدر میخوایی بپوشی
لباست جنسش سر هست واس اونه
از دستش کشیدم گفتم باشه
مامانم گفت حساس شدی واس اونه
برا همین حرفش ناراحت شدم

1403/02/14 12:41

شوهرم با برادراش میرن روستا هر 2هفته
ولی میره باهاشون منم مجبورم بیام خونه مامانم جون تنهام تو خونه
شوهرم میگه تنهانباشی بهتره

1403/02/14 12:42

خب راس میگ دیگ حساس شدی الکی گیر میدی دس خودتم نیس ها از هورموناست😂

1403/02/14 12:43

زنگ زدم به شوهرم که چرا رفتی اونجا به حرفم گوش نمیدی
ولی قبلش اجازه داده بودن بره خوش بگذره
ولی از وقتی گریه کردم لجن گرفت رو سر اونم دادا زدم من اهمیت ندارم فقط میخوایی بری پیش داداشات

1403/02/14 12:43