خدانگذره ازشون من 1سال بودم همه کاراش میکردم حتی سفرشم جم نمیکرد یه لیوان ابم خودش نمیخورد
یادم یه شب روزه بودم باشوهرم ک رابطه داشتیم میرفتم حمام روم نمیشد سحری بخورم فقط یکم نون واب روسفره پیششون نمینشتم تیک مینداختن خجالت میکشیدم ک رابطه داشتیم و باید میرفتیم حمام اخه سال اول عروسبمونم بود و دیگ سر شوغ وجوونی بود بعد افطار ازضعف فقط خرما واب جوش خوردم رفتم نماز ازگشنگی سردرد گرفتم افتادم خوابیدم
1402/12/19 23:27