اول از16سالگی مربی قرآن بودم روستاهای سنگر از توابع رشت خیلی میرفتم
اونجا هی میگفتن خانم قرآن شما که قرآن درس میدی یکم برامون بخون
بعد سنم کم بود18،19
ساله بودم
اصلا مجالس زنانه رو قبول نداشتم
فقط مجالسی که هیأتی بود اقایون میخوندن میرفتم
مثلا کم میرفتم مجالس زنانه
دیدم چقدر خرافات میگن بعضیا
یه کارای عجیب غریب میکنن
یه چیزایی میگن
بجای اینکه دین رو درست بگن بیشتر زده میکنن بعضیا همه نه.
گفتم چرا من که اینو میگم مداح نشم
یه دوره کلاس رفتم62واحد آموزشی بود تو سازمان تبلیغات حدود2سال
و آزمون دادم قبول شدم
از همون موقع استادم
منو خوابگاههای علوم پزشکی دختران بجای خودش فرستاد میگفت کارت خوبه
اون موقع دیگه21،22ساله اینا بودم
کم کم تو خونه ها رفتم
اغلب مامانم میومد فک میکردن مامانم مداحه.
بعد رفتم حوزه خوندم
بازم کلاس های پیشرفته با اساتید رفتم کلاس سخنوری رفتم بیان رفتم
بعد دانشکاه کارشناسی مدیریت فرهنگی خوندم
الانم با عشق ذاکری میکنم
اگر خدا قبول کنه.
1402/12/06 13:27