مامانای شهریور و مهر403

36 عضو

حالا ايشالا من امپول ريه هم بزنم ديگه اصلا نياز به دستگاه نيست

1403/04/15 11:23

راسته میگن شاتوت بخوری رو بچه لکه میفته؟؟؟

1403/04/15 22:51

من ک نشنیدم.. خیلی هم خوردم.. وقتی میخورم سریع ب تکون تکون میافته دخترم. فک کنم خیلی دوست داره😋

1403/04/16 08:11

ولی روحانی 8سال رئیس جمهور بود.. پزشکیان تمام اطرافیانش، اطرافیان روحانین. حتی خود روحانی ازش حمايت کرده.. یعنی چی؟
حالا ک کار از کار گذشته.. صد حیف

1403/04/16 15:16

اره منم ماه قبل بارداریم 7روز عقب انداختم وحتی ازمایش هم دادم ک منفی بود..
ماه بعدش باردار شدم..

1403/04/17 12:53

دیگه چون دیابتی بودم احتیاط کرددکترم

1403/04/18 10:58

قندت وکنترل میکنی خدایی نکرده بالانباشه عزیزم

1403/04/18 13:43

2 روز مونده بود به موعدم. جيگر خورده بودم. از شب تا صبح هر 8 ساعت بالااوردم. لرز كردم. داغون شدم تا 6 روز هيچي نميشد بخورم
بعد شك كردم بي بي زدم مثبت بود.
از اون موقع نميتونم جيگر بخورم. الان 1 ماهه تنفر دارم

1403/04/18 18:25

ینی همتون ی جوری وای وای کردید از پنیر خوردن .که انگار پنیر خودتون رو خوردن هی وای وای میکنید😜😂😂😂

1403/04/18 18:27

تو وزنم اضافه نکردی، هنو مخای رژیم هم بگیری با این ک قندت کمه الکی استرس میدی به خودت، خیلی ضعیف میشی بدنت کم میاره

1403/04/19 10:43

خوب پس ازهمونه

1403/04/19 13:39

ولی واکسن مال پیشگیری هست

1403/04/19 14:38

من از الان بفکر اینم چطو نگهشون دارم

1403/04/19 16:39

انگار یچیزی تو معدمه با، نمدونم سرشه یا پاهاش

1403/04/19 16:48

تو پسراتو بزرگ کن یه دخملم بیار

1403/04/19 16:51

ولی انومالی گفت سفالیک

1403/04/19 16:53

کلا بیشتر چپ و راست میزنه پایین بالا کمتر

1403/04/19 16:56

رسما گاییددنممون🤒😂

1403/04/19 16:57

چون باباش بیمارستانه رفته.
توم مطمن باش صبوریات جواب بده انشالله

1403/04/20 13:08

عه توکی هستی 😂😂یادم نمیادت

1403/04/20 13:27

یه مدل هم ترشی درس کردم خیارو کلم برگ سفید وهویج وفلفل وسیر همه رو رنده درشت کردم اونم خیلی خوشمزه بود

1403/04/20 19:00

بچه هادیدم بعضی دکترسونوهفته 24میفرستن ...این چیه؟

1403/04/20 20:46

این یک کف دست بچه، ابهتی برایم باقی می‌ماند؟!
جدای از روحیات قلدری اش خیلی لاکچری و سخت پسند هم هست. ماه های اول بوی مرغ که به مشامش می‌خورد؛ انگشت های کوچکش را روی دکمه تنظیمات معده ام فشار می‌داد و گلاب به روتان، عـــــــــــــــــــــق!
فقط گوشت خالص گوسفندی دوست داشت. بعضی وقت ها هم برای تنوع میگو را می‌پسندید. یا مثلاً از بین میوه ها توت فرنگی باب میلش بود. جدیدا هم برای خوردن گیلاس طوری هورمون هایم را به بازی می‌گیرد؛ که اگر در اسرع وقت مزه ترش و شیرین گیلاس توی خونم جاری نشود؛ اشکم را در می‌آورد.
ماه آخری اوضاع کمی سخت تر شده. استرس زایمان و هر شب خواب دیدنش به کنار. آماده کردن وسایل و انتخاب سایز مناسب لباس برای روز ورودش به دنیا شده خوره ی مغزم. خب من از کجا باید بفهمم بچه چه قد و قواره ایست. همه ی لباس ها به نظرم یا کوچک است یا بزرگ. لباس ها هم جدیدا رنگ و طرح درست و حسابی که ندارند. همه رنگ های سرد و ملایم و خنثی. خبری از رنگ های شاد و طرح های عروسکی باب میلم نیست.
بعضی وقت ها به خودم می‌گویم بیخیال! نهایتا اگر لباس ها اندازه اش نبود اهمیتی ندارد. می‌پیچیمش توی پارچه و سفت بغلش می‌کنم. از تصور لمس پوست نرم و لطیفش آب قند لازم می‌شوم. دلم می‌خواهد انگشت کوچکم را توی مشتش بگیرد و فشار دهد. یا وقتی بغلش می‌کنم سرش را به سینه ام بمالاند و دنبال شیر بگردد. خلاصه که دلم می‌خواهد زودتر وقت چیدن میوه ی دلم بشود تا مزه ترش و شیرین این گیلاس کوچولوی سرخ برود زیر زبانم و تا ابد مست این طعم بهشتی اش بمانم.

1403/04/20 22:48

چ خوبه ک مراعات حالتو میکنه
شوهر من وقتی عصبانی میشه هیچی دیگه حالیش نیس

1403/04/20 23:35

من یک سقط داشتم حالا دلیلشو نمیدونم.. ولی وقتی داغ میکنه دیگه...
نمیدونم خیلی خوبی داره ولی تو عصبانیتش هرچیزی ب زبون میاره و کلی منو میسوزونه

1403/04/20 23:39