رفتم خونه مادر شوهرم یکم نشستم تو حیاط اومدم خونه با شوهر و پدر شوهرم نشستم ...مادرشوعرم با دخترش نشسته حیاط خونه هم نمیان ...من اومدن آیا به درو دیوار نگاه کنم ....منم گفتم پاشو بریم ...مادرشوعرم گفت کجا گفتم مزاحم شما نشم ...از وقتی اومدم یه کلمه هم حرف نزدم این شوهر پدر سوخته یه بار از من نمیپرسه چرا ناراحت شدی
1403/04/14 21:12