از صبح سر پا بودم
پسرم گیر داد کیک درست کنیم...درست کردیم ..اصلا خونه یه وضعی شد..کلیییی ظرف
نهار درست کردم.ظرفای اونم اضافه شد
یه ساعت پای ظرفشویی بودم.بعدم جارو برقی کشیدم
دیگه پسرم خوابید میخواستم استراحت کنم که شوهرم زنگ زد فردا سالگرد بابامه حلوا درست کن
باز یه ساعت و نیم داشتم حلوا میپختم..دیگه درد زیر دلم بی طاقتم کرده جوری که سرپا نمیتونم وایستم.اومدم افتادم تو اتاق
1403/09/14 20:02