ولی منم همینجور بودم
یادمه ابتدایی ،مدرسه امون نزدیک بود.صدای زنگ و صدای ناظم میومد تا خونمون
فکر کن مامانم درحال پوشوندن جوراب و کفش برای من بود، من سر پله ها داشتم تند تند مشق مینوشتم و اون ور هم صدای ناظم میومد که داشتن صف میبستن😂
1403/10/07 20:05