?مادرشوهر عزیز: اگر 9 ماه بار فرزندت را کشیدی تا بدنیا آمد من هم 9 ماه بار فرزند فرزندت را کشیدم تا بدنیا آمد.
.
?مادر شوهر عزیز: من کسی نیستم که پسرت را از تو گرفته تو به خواست خودت مرا آوردی چون وظیفه ات در قبال پسرت تمام شده. پس بگذار پسرت وظیفه اش را در قبال همسرش درست انجام دهد.
.
?مادر شوهر عزیز: لطفا تو کارهای من و شوهرم دخالت نکن ما خودمون به اندازه کافی بزرگ شده ایم وگرنه چرا ازدواج کردیم؟
.
?مادرشوهر عزیز: لطفا احترام مرا در جمع نگه دار من هم به هزار امید و آرزو عروس خانه ات شده ام با خورد کردن عروست در واقع پسرت را خورد می کنی.
.
?مادرشوهر عزیز: قلب من را نشکن و با حرفها و نیش و کنایه هایت کمتر مرا عذاب بده.
.
?مادرشوهر عزیز: لبخند من یعنی لبخند پسر و نوه هایت.
.
?مادرشوهر جان: دوستم داشته باش.
1398/06/05 15:11