مامانم جمعه خونمون بود چون شاغله باید کاراشو بسپاره به بابام یا یکی از همکاراش بعدبهم گفت کی دنیا میاد گفتم نمیدونم دوباره دیروز زنگ زد گفت تاریخ کی زده که من هماهنگ کنم کسی وبزارم جای خودم منم عصبی شدم گفتم تو به کارت برس منم پرستار میگیرم قطع کردم تاشب باخودم یکی به دو میکردم اخرش طاقت نیاوردم به شوهرم گفتم قضیه اینطوریه خیلیم ناراحتم درسته دلداریم داد گفت من هستم مامانم هست نگران نباش ولی ته دلم هنوز عصبیم یه مادر یا باید مادر باشه یا یه زن شاغل
1403/06/11 18:11