خونه مامانم بخاطر داداشم کوچیکه نمیزاره برم میگه بچم اذیت میکنه

من اگه دختر دار بشم شوهرم بیچارمون میکنه

الان پسره اینقدر گیر میده دختر گیرش بیاد بیچارمون می‌کنه...

ما اتاقا چسبیده به هم بعد موقع ساخت یه جای برا رفتو امد گذاشته بین اتاقا ته اتاق دخترم درب هست به اتاق خودمون

از الان هی میگه من اگه دختر گیرم بیاد چیکار کنم 😂

دخترو دیگه 100برابر حساس ترن مردا

اوف شوهر من از اون متعصب های داغونه...سر بعضی مسائل خیلی گیره...

شوهر من خیلی تعصبی نیس سر حجاب و اینا فقط جایی یکی بخواد سر به سر بچه بزاره دورش خط میکشه

من اذیتش میکنم هی میگم دختر دار شدیم دوست پسر داشت اذیتش نمیکنم و این چیزا وای از گوشاش دود درمیاد😂😂😂😂😂😂

😂😂

یاد همسایمون افتادم پایه دختراش بود 4تا دختر داشت هماهنگ بود باهاشون دوست پسراشون توخونه هم میوردن میگفتن پسر خالمونه

نه دیگه من در این حد پایه نیستم میزنم خون در بیاد تو دهنش 😂😂😂😂😂😂😂😂

به سلامتی منم هفته دیگه باید اسباب کشی کنم

😂

ما چون تو شهر دیگه بودیم عروسی گرفتیم جهازمو باز نکردم یکم دم دستی بردم بخاطر جابجایا دیگه دوسال بعد عروسیمون چیدم وسایلمو توخونه خودم که قرار نباشه باز جمع کنم

من 15سال تو روستام البته خودم بچه مشهدم دیگه با شوهرم عاشق هم شدیم به خاطر کارش اومدم روستا الان خونه خریدیم چندسال دست مستاجر بوده حالا از ماه دیگه میرم اونجا وسایل واسه اونجا همه چی خریدم وسایل خونه ی روستام هم هست ولی شوهرم به خاطر کارش هر شب نمیشه بیاد مشهد پیش ما و من واسه این موضوع ناراحتم دلم به رفتن نیست

ناهار خوردیم و ظرفاش شسته شد یکم لباس داشتم شستم جارو زدم اتاق پسرمو گردگیری کردم...خداروشکر فعلا بیکارم تا عصر ...

منم ظرفا شستم نهار خوردیم

عصر کولر خاموش کنم جارو بکشم

وسایلتو بچین با شوهرت برگرد

دخترم ثبت نام کردم باید از مهر کلا برم

فقط یه پالاز میخوام بگیرم برا اتاق
اصلا حوصله خرید ندارم

حیاط هم شستم