بوی یلدا را میشنوی ؟ انتهای خیابان آذر.....
باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان .....
قراری طولانی به بلندای یه شب.....
شب عشق بازی برگ و برف .....
پاییز چمدان به دست ایستاده ......
عزم رفتن دارد.....
آسمان بغض میکند ..... میبارد.....خدا هم می داند
عروس فصل هاست چقدر دوست داشتنیست
دقیقه ای بیشتر مهلت ماندن می دهد...
آخرین نگاه بارانی اش را به درختان عریان می دوزد
دستی تکان می دهد ....قدمی برمی دارد ، سنگین و سرد
کاسه ای آب میریزم پشت پای پاییز ....و ..... تمام میشود....
پاییز ای آبستن روزهای عاشقی....
رفتنت به خیر....سفرت بی خطر
1403/09/24 14:12