من یک سال باهاشون مثل کف دستم صاف بودم بعد از یه خبر فقط زنگ زدم به برادرشوهرم تبریک گفتم بخاطر ازدواج خواهر زنش خدا توبه بخاطر همین اشوب به پا کرد خدا شاهده افسوس میخورم بخاطر کارهای که براشون انجام دادم بچه هاش کوچک بود پیشت سر هم اورده بود یکی میاورد پیش من خواهر شوهرم همنجوری با این اتفاق همه رو شناختم اول ناراحت بودم بخاطر یک کلمه بعد فکر کردم گفتم خب شدهمه روشناختم از همون موقع خونه هیچ *** نمیرم
1403/03/20 14:02