گلم شما داستان زندگی من و نمیدونید من 5 سال با مادر شوهرم تو یه حیاطم خونم جداس کوچیک و نقلی بعد مادر شوهرم هزار تا فتنه این چند سال کرد بعد یه اپارتمان دور تر داره 12 ساله یه واحدش جاریمه مادر شوهرم خسیسه دلش نمیخوایت از اون اپارتمان به ما یه واحد بده دیگ از عید سال به این ور فتنه به پا کرد که چرا خانوادت میان بهشون بی احترامی کرد ما میخواستیم بریم مستاجری که برادر شوهرام مادرشون مجبور کردن خونه بده برم کنار جاریم از مادر شوهرم راحت میشم
1403/09/17 14:12