وای رها ما رفتیم بیمارستان صدوقی
داداشم منو برد بیرون بیمارستان همون خیابون پیش اون بستنی فروش برام دونات گرفت
یه زنه گفت سرطان دارم پول ندارم بهم بدید واقعا مول نقد نداشتیم گفت باشه بیا برام آبمیوه اناناس بخر تشنمه داداشم خرید واسش
بعد یه بسته مغز پسته هم برداشت😬
1403/06/12 18:27