#پارت 891
-با داشتی؟
متعجب پرسیدم :
-چی؟ یعنی چی؟
انگشتی روی بهشت صورتیم کشید و همزما ن بشکونی
ازش گزفت .
- با کدوم بی ناموسا قرار داشتی، اینجوری براش صاف
کردی؟
از بشکونش جیغ ریزی کشیدم واشکم بیشتر روونه شد.
-با هیچ *** به خدا !
توی صورتم دقیق شد .
- پس چرا انقدر تمیز کردی؟ میدونستی می خوام بیارمت
اینجا؟

nini.plus/romankedh

#پارت 892

از با
لطافت جواب دادم :
-همیشه همینجوریه! چرا شلوغش می کنی؟
با حرفم جری تر شد و س یلی به ران پام
زد و توی یک حرکت به پشت بر گردوندم.
،حاال باسنم در معرض دیدش بود و من داشتم از شدت شرم
آب می شدم .
-چطوری تحریکت کنم خیس بشی؟
من توی رابطه اصال وارد نبودم و جز همون بار که با جاوید
بودم هم تا حاال چیزی در این باره نمی دونستم .
-..ن.نمیدونم !

nini.plus/romankedh

#پارت 897

-تکون نخور االن دردت کمتر میشه !
نمی شد تکون نخورد و دردم طاقت فرسا بود .
-توروخدا، خیلی درد دارم ولم کن .
نذاشت سانتی متری ت *** بخورم و به جاش انگشتی الی
بهشتم فعال شد و خیلی نرم لمسش کرد .
حسی مثل درد و لذت با هم همراه شده بودند که بد جور
حالمو خراب تر می کردند .
جاوید یکم خودش رو عقب و جلو کردکه دی گه عادت کرده
بودم و دردی حس نمی کردم .
- اوف تو فقط باید واسه من اینجوریتنگ باشی !

nini.plus/romankedh

#پارت 898

نالهام دست خودم نبود و متوجه هیچی جز لذتی ک
جاوید بهم می داد نمی شدم .
-آهههه... آییی... آه !
جاوید خم شد و گلوم رو محکم بوسید و مک های ریزی زد !
زیر دست و پاش کامال شل شده بودم و اون هر کاری دلش
می خواست با تن و بدنم انجام میداد .
تمام تن و پاهام می لرزید و چند ثانیه بعد با خالی شدن
جاوید توی پشتم و جاری شدن مایعی از بهشتم، انگار که
تو ابرها پرواز کنم و پشت پلک هام آتیش بازی راه افتاد.
جاوید خودش رو ازم بیرون کشید که از در نالیدم، ضربه
ای به باس.نم زد و گفت :
-خوب حال دادی فندوق !

nini.plus/romankedh

صـبـحـتون بخیـر🌱🌞

‌‌چِقدر خوبه یکی باشِه
که بغلت کُنه سرتو بزاری رو قلبش
آرومِت کنِه
دَستاش موهآتو نوازش کنِه
چقدر خوبه آروم دم گوشت بگه
خیلی دوست دآرم.🩰💕

nini.plus/romankedh

زندگی قشنگه ها ولی کنــار تــــو🥹♥