منم میکردم خب هربار مریض میشد بیمارستان میموندم چندروز روصندلی میخوابیدم کاراشو میکردم خونش تروخشکش میکردم دکتر میبردم غذاشو میپختم خونشو تمیز میکردم بخدا هربار هربار ک کارشون تموم شد بقران پدرشوعرم رید بهم گزاشتم کنار منم پشت دستمو داغ گزاشتم خوبی نکنم الانم ک میگم مادرشوهرم نکرد و فلان تلافی اون روزایی ک من براش بودم و اون برا من نبود
1403/07/02 16:10