روزهای قشنگ 2

6 عضو

بهاره بیا کجا رفتی بچه لینا کی گردن گرفت

1403/06/10 03:13

یه بارمن خونه ی مادرم بودم شوهرم بچه ی خواهرش وبرده بودباخودش میگفت کلید بیل رومیخواستم بزارم روجاکلیدی ازتوجیبم نیافته گم شه گفت تمنا اشاره کرد ازتواشپزخونه گفت زن دایی میگفت ادامه ی دستش رفت تو اتاق خواب

1403/06/10 03:14

میگفت شوهرم زودباعجله دروقفل کردم تمناروبرداشتم فرارکردم

1403/06/10 03:15

وووییییی واقعا خوب شجاع بودید یکسال اونجا موندید

1403/06/10 03:16

من چشما هام داره بسته میشه

1403/06/10 03:17

شبتون بخیر

1403/06/10 03:17

اره والا

1403/06/10 03:17

منم برم بخوابم

1403/06/10 03:18

شبتون خوش

1403/06/10 03:18

ترسو😂😂

1403/06/10 11:10

بهزیستی😂

1403/06/10 11:10

😐😐

1403/06/10 11:11

نمیدانم

1403/06/10 11:11

امینی نیومد؟

1403/06/10 11:22

تو اون گروه دیگس

1403/06/10 11:24

کی هست بابا این

1403/06/10 11:26

جستجو بزن تایپکاشو بخون سرتو میکوبی به دیوار

1403/06/10 11:27

مهلا برو پی ویش بگو بیا تو گروه خوشحال میشیم بزار یکم از دستش حرص بخوریم

1403/06/10 11:29

وابده حوصله زار زدن ندارم

1403/06/10 11:30

😒🙄🙄

1403/06/10 11:30

نه بابا غمگین نیست

1403/06/10 11:33

خود آزاری داری توها

1403/06/10 11:46

درمورد چیه

1403/06/10 11:48

خودم میگم

1403/06/10 11:51

بگووووو

1403/06/10 11:51