The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

چتکده رمانامون❌️خطر اسپویل❌️

142 عضو

فدات عشقم چشم نظر همیشه هست انشالله از همه بچه ها بدور باشه

1403/08/21 14:13

انشالله

1403/08/21 14:14

زهرا

1403/08/21 15:10

سلام

1403/08/21 15:10

شربت دمیترون بهش بده

1403/08/21 15:10

سلام عزیزم خوبی

1403/08/21 15:10

زهرا چندتا دختر داری؟

1403/08/21 15:10

2تا😍

1403/08/21 15:11

فدات شما خوبین

1403/08/21 15:11

بچه ها یکی دوتا پارت جا ب جا شده و اینا

1403/08/21 15:11

درست کنیم میزاریم

1403/08/21 15:11

ماشاالله خدا حفظشون کنه

1403/08/21 15:11

ببخشید دیر شد❤

1403/08/21 15:11

مرسی عزیزم

1403/08/21 15:11

لطف میکنی عزیزم

1403/08/21 15:11

عزیزم شرمنده مون نکن

1403/08/21 15:12

عشقم خوبی بیا انور

1403/08/21 15:14

ایدی روبیکاتو بفرس

1403/08/21 15:14

این فاطمس 😂زهرا یکی دیگس دختر😅😂😂

1403/08/21 15:15

میدونم

1403/08/21 15:15

ایشون جواب دادن

1403/08/21 15:15

اره😅🙈

1403/08/21 15:16

👍👍👍👍

1403/08/21 15:16

رفتم اونجا گفت اینرنت پول نداشتم بخر فیلم دانلود نکردم گفتم خب واس چی .فتی بیام گفت بیا همون فیلم قبلی نگاه کنیم
گفتم باشه رفتیم کنار کمد نشستم گفتم بیار نگاه کنیم آورد داشتیم نگاه میکردیم میگفت سحر خواهش میکنم تور بخدا خیلی التماسم میکرد نشسته بود پاهامو بوس میکرد میگفت تو ب قرآن میگفت به کسی نمیگم بیا یبار فقط مثل فیلم اینکارو بکنیم من اصلا نمیدونستم پرده دارن دخترا خیلیدالتماسم کرد😭منه خر هم گفتم باشه بهش گفتم تورو بخدا ب مامانم نگی مامانم یچیزی که میشد خیلی مارو میزد از مامانموخیلی میترسیدم لباسام درآورد اونم اونجاس بلند شده بود 😭😭😭یکم بوسم کرد و اینا آخرم کرد توش یکم ک کرد ی خونیی اومد تشک پسردایم پر خون شد ولی گفت اشکال نداره اولین بار اینطوری میشه من آنچنان دردی داشتم 15 سالم بود 😭فقط گریه میکردن میگفتم بسه توروخدا بسه میگفت صدات در نیاد ننه جون میفهمه


برای مشاهده پاسخ های این پرسش به لینک زیر مراجعه کنید:
"لینک قابل نمایش نیست"s/qa?q=2161316

1403/08/21 16:37

دوستان پیرو داستان دوست عزیزمون
من فقط زندگی ام میگم بصورت خلاصه
شاید تجربه ای شد و ...
اهل کشور دیگه هستم اما ایران بزرگ شدم پدر مادرم برای تحصیل اومده بودن ایران که منم بدنیا میام و اینجا بزرگ میشم اما هر تعطیلی و تابستون برمیگشتیم به کشور خودمون ، کلا خانواده‌ رسمی و خشکی داشتم فقط 14 سالم بود که عاشق شدم ، عاشق پسر عموم چون رفتارش خیلی باهام خوب بود همه جا حواسش بهم بود و ... فهمیدم اونم دوستم داره، این ارتباط ما قوت گرفت و به حدی رسید که دیدار های روزانه و مخفی زیاد داشتیم ، هر تابستون تعطیلی خدا خدا می‌کردم زود برسه برگردیم و من ببینمش
3 سال به همین صورت گذشت
رسیدم به 17 سالگی و تابستون 17 سالگی ام بود که اولین رابطه جنسی ام باهاش برقرار شد اما به خواست دوتایی مون اینجوری فکر می‌کردیم که مال هم میشیم


برای مشاهده پاسخ های این پرسش به لینک زیر مراجعه کنید:
"لینک قابل نمایش نیست"s/qa?q=2161385

1403/08/21 17:22