#پارت_یک_رمان_فول_سـکسی
- بیا اینجا کسی نیست.
با ترس نگاهی به اطراف انداختم که دستم رو محکم کشید و به زور وارد دستشویی کرد.
مضطرب دستهام رو توی هم قفل کردم و گفتم:
_اگر یه نفر ببینه چی؟
آروم دکمههای مانتوش رو باز کرد و بهم نزدیک شد. دستش رو روی ناز کوچولوم گذاشت و گفت:
_نترس، هنوز کسی نیومده. بیا شروع کنیم.
و بعد آروم لباسش رو بالا زد که سینههای سفیدش توی دیدم قرار گرفتن.
با حس اینکه نازم نبض زد آروم چسبوندمش به دیوار و نوک صورتی یکی از سینههاش رو لیسیدم که اوفی گفت.
نخودی خندیدم و شروع کردم به لیسیدن سینههای کوچولو اما تپلش؛ اون هم دستش رو محکم روی نازم میکشید.
چنگ محکمی به سینهاش زدم و بعد ولش کردم که نوک سینهاش رو نوازش کرد و گفت:
_خیلی حال داد!
موهای آشفتهام رو داخل مقنعهام فرو کردم که جاهامون رو عوض کرد و آروم شلوار مدرسهام رو پایین کشید.
دستش که به شورت صورتیم برخورد کرد خواستم خودم رو کنار بکشم که سریع شورتم رو پایین کشید و دستی به نازم گشید.
آب دهنم رو قورت دادم که پاهام رو یکم بیشتر باز کرد و دستش رو لای نازم فرستاد که حس کردم جیشم داره میاد.
_پری؛ دارم جیشم و میزنم!
سرش رو به نازم نزدیک کرد و گفت:
_اون جیش نیست، اون دفعه تو اون فیلمه دیدم به این میگفتن آب!
آهانی زیرلب گفتم که با خیس شدن نازم توسط زبون پری سینههای کوچولوم رو چنگ زدم.
1403/06/14 18:34