خانما من همش خونم شلخته بود میگفتم خدایا چطور تمیز کنم یه بار باشوهر کشیدم ان چنان کیف کردم کل خونه رو تمیز کردم .دفعای دیگه بزور میگفتم بده منم یواش یواش بخاطر *** خوب دادن بهش باهاش میزدم میرفتیم کوه خودمو لوس میکردم ازش میگرفتم تا درگیرش شدم تا دوساله پیش
1403/07/03 16:55