بارداری

104 عضو

افرین

1403/07/06 13:33

املت

1403/07/06 13:34

من شام املت

1403/07/06 13:34

پس پادشاهیت شروع شده 😂

1403/07/06 13:34

آره بزن من یادمه آمپولم یه صبح یه شب بود با دوتا شیاف

1403/07/06 13:34

بگی شوهرت مشکل داره شوهرت ناراحت میشه

1403/07/06 13:34

تو روت این حرفو زد؟

1403/07/06 13:35

😂😂😂خدا واستون نگهش داره داغشو نبینین عزیزم

1403/07/06 13:35

آره ولی خب بابام ناراحت شده بود
دیگه اینقدر منو مامانم گفتیم ولش کن

1403/07/06 13:36

آره بخدا زنگ زد روز دوم سقطم گفت من اینقدر دلم شکست باورت نمیشه
نمی‌دونم چرا خدا داره اینجوری امتحانم می‌کنه

1403/07/06 13:37

ببین من یه خواهرشوهردارم باهاش،حرف نمیزنیم افریتس.نامزدی حرفاشو اهمیت ندادیم اونقد دخالت میکرد زنگ بابام زده بود یا دخترتو جمع میکنی یا میام کل محل موهاش میگیرم میچرخونم.ازبدم بدترهست

1403/07/06 13:37

بابووو زنگ زده بود بابات
اون دیگه چقدر بیشعور ***

1403/07/06 13:39

به خونریزی افتادم

1403/07/06 13:39

جدی

1403/07/06 13:39

چند هفته ای

1403/07/06 13:39

ای وی چرا؟زنگ دکترت زدی؟

1403/07/06 13:39

بیمارستان زنگ زدم

1403/07/06 13:40

زود برو ی بیمارستانی

1403/07/06 13:40

این یکی ازکاراشه

1403/07/06 13:40

میگه شیافتو هر 8ساعت کن

1403/07/06 13:40

آمپول نگفت اضافه کنی؟

1403/07/06 13:40

آمپول نمیزنی مگه

1403/07/06 13:40

خون روشن

1403/07/06 13:40

میزنن

1403/07/06 13:40

چندانتقالی

1403/07/06 13:40