داستان مسافرتم به کیش ✈

0 عضو

گروه خصوصی ساخته شد.

داستان مسافرتم به کیش ✈
پارت 1
من 1 و نیم ک عروسی کردم. خودم 20 و همسرم 25 سالشه . قبل از عید 1403 بود ک تصمیم گرفتیم ک به کیش بریم . ما شیراز زندگی می‌کنیم. بعد از عروسیمون 1 بار به مشهد رفتیم و این دومین سفرمون بود . به همسرم گفتم بریم کیش . بلاگر های اینستا دارن میرن کیش خیلی خوبه قشنگه و... دوست دارم بازی های دریاییش رو تجربه کنم . خلاصه یکم پول کنار گذاشتیم ک یخ تور 3 روزه رزرو کنیم. اما هنوز پول کم داشتیم . همسرم یه جایی رو سراغ داشت ک اگه طلا گرو بزاری اندازه گرمش بهت پول میده . و هر ماه باید نسبت به طلات سود باید بدی (ای کاش این کارو نکرده بودیم )🥲

1403/07/02 02:27

داستان مسافرتم به کیش ✈
پارت 2
خلاصه اون روز ما یه النگو و دو تا انگشترم رو بردیم و گرو گذاشتیم و 20 میلیون بهمون وام داد و ماهی 1400 سود . یعنی ما باید تا وقتی ک 20 میلیون کامل پرداخت نکردیم سود میدادیم . جونم براتون بگه ک پول و گرفتیم و تور رزرو کردیم . یه تور سه روزه تاریخ 15 فروردین 1403 تا هیجدهم . من خیلی خوشحال بودم . خیلیییی . سال تحویل شد و ما بعد از عید دیدنی رفتیم گردش اطراف شهرمون واسه 13 بدر . شوق این سفر باعث شده بود نتونم از 13 بدرم لذت ببرم . همش میگفتم واییییی فکر کن چه سفر بیادماندنی بشه . چقدر خوش بگذرونیم. 13 بدر هم گذشت و 14 فروردین رسید . تمام خانواده( خاله ها دایی آبجیم. خانوادم دختر داییم و دختر خالم و نامزد و...) تو روستامون بودیم و برای 14 بدر برنامه داشتن. اما من بهشون نگفته بودم ک میخواییم برگردیم شیراز و از اون طرف راهی سفریم (فقط خانوادم می‌دونستن ) میخواستم رسیدیم کیش با یه استوری سوپرایزشون کنم 😂🥲

1403/07/02 02:28

داستان مسافرتم به کیش ✈
پارت 3
خلاصه بهشون گفتیم دیگه میخواییم برگردیم شیراز . و مادر شوهر و پدر شوهرم و همسرم با ماشین برگشتیم. تو مسیر برگشت به شیراز به خانواده همسرم هم گفتیم ‌ . وقتی رسیدیم عصر بود . خانواده همسرم رو به خونشون رسوندیم و به سمت خونه خودمون رفتیم . تا رسیدم خونه خودمون ‌ سفره هفت سین جمع کردم . لباس هام شستم. چمدون جمع کردم و یه سر رفتیم تو بازار ک من چند تا چیزی ک لازم داشتم بخرم . خرید ک کردیم یه شتم خوردیم و برگشتیم . اون شب شب سوم قدر بود . من خرید ها رو جا به جا کردم و رفتیم توی حیاط و لباس های ک نمیشد بندازی ماشین و با دست شستم . برای اینکه سرگرم بشم یه آهنگ ک ترند شده بود و از هوش مصنوعی استفاده شده بود به نام (امدم اخماتو وا کنم آتیش به پا کنم )گذاشتم . اولش حواسم نبود ک شب قدر وقتی هم یادم افتاد گفتم بزار آهنگه تموم بشه قطعش میکنم . (ای کاش همون موقع قطعش کرده بودم 🥲🥲بعدا پشیمون شدم ک چرا حرکت این شب عزیز نگه نداشتم ) لباساشون شستم و رفتم حمام کردم و....

1403/07/02 02:29

داستان مسافرتم به کیش ✈
پارت 4
از حمام ک بیرون آمدیم. موهامو خشک کردم اتو مو کشیدم . مژه چسبوندم و لیست کارامو چک کردم ک به چیزی از قلم نندازم همه وسایلامو از کلاه از لباس ساحلی از کفش تابستونی و لباس‌های همسر عینک‌هامون و هرچی که فکر می‌کردیم لازمه رو توی چمدون چیدیم😂❤️ ساعت‌های تقریباً 12 شب بود که خوابیدیم که صبح زود بیدار شیم و بقیه کارامونو انجام بدیم
صبح روز بعد که بیدار شدیم نهار درست کردم و
ناهارو خیلی هول هولکی خوردیم و لباس‌هامونو پوشیدیم اسنپ گرفتیم و منتظر موندیم که اسنپ بیاد و ما به سمت فرودگاه حرکت کردیم توی فرودگاه یک ساعت و نیم علاف شدیم چون خیلی زود رفته بودیم😂😂حتی من اینقدر هول شدم ک دیر نرسیدم توی اسنپ لاک زدم🫣😂 بالاخره کارت پرواز گرفتیم و چمدونامونو تحویل دادیم و و از بازرسی هم رد شدیم و سوار هواپیما شدیم توی هواپیما

1403/07/02 02:29

داستان مسافرتم به کیش ✈
پارت 5
توی هواپیما به مادرم زنگ زدم و گفتم که گوشیمو خاموش می‌کنم مادرم به من گفت که اول سفرت بی‌خطر باشه و حتماً احتیاط کنم هواپیما کم کم شروع به حرکت کرد و پرواز کرد
من از اون بالا حافظیه سعدی و خیلی از مکان‌ها دیدم و واقعاً عالی بود
بعد از 10 دقیقه پذیرایی از کردن و من هم از پنجره به ابرهای سفید نگاه می‌کردم و واقعاً داشتم لذت می‌بردم یه جورایی خدا رو حس می‌کردم اون بالا❤️
بعد از گذشت 45 دقیقه خلبان گفت که به جزیره زیبای کیش خوش آمدید و امیدوارم که از سفرتون لذت ببرید کم کم پیاده شدیم و توی فرودگاه چمدونمونو تحویل گرفتیم و بیرون رفتیم چون تور رزرو کرده بودیم از طرف هتل دنبالمون اومدن و خدا را شکر نمی‌خواست که تاکسی بگیریم 😂🤪هوا یکیم کمی گرم بود اما باد خنک میومد
ما اول هتل هلیا رو رزرو کرده بودیم اما به یه دلایلی هتلمون عوض شد و شد هتل تعطیلات

1403/07/02 02:31

داستان مسافرتم به کیش ✈
پارت 6
وارد هتل که شدیم هتل بی‌نهایت گرم بود و یه جورایی بوی غذا از آشپزخانه توی لابی پیچیده بود کلید اتاقمونو گرفتیم و وارد اتاقمون شدیم یه استراحت خیلی کوچولو کردیم و لباس عوض کردیم و به بیرون رفتیم من یک ساحلی کرمی با کلاه کرمی پوشیده بودم و کفش تابستونه و یه کیف کوچولو هم روی شونم انداخته بودم توی خیابوناش داشتیم راه می‌رفتیم واقعاً خیابان‌های خیلی تمیز و زیبایی داشت به دریا که رسیدیم چند تا عکس گرفتیم و به سمت کافه تهرون حرکت کردیم یه تماس کوچولو با دوستم گرفتم که اون هم به همراه رفیقاش به کیش اومده بود یه نوشیدنی خوردیم و دوباره گشت زدیم کم کم اذان مغربو گفتن و ما وارد یه قسمتی از بازارچه شدیم که انواع غذاهای محلی جنوب کشور رو درست کرده بودند و می‌فروختند ما از اون‌ها یه رگاگ خریدیم و واقعاً خیلی خوشمزه بود چون که اون موقع ماه رمضان بود چند عده کنار خیابون روی یک فرش اول نمازشونو خوندن و بعد افطار کردن ❤️
همینطور که قدم می‌زدیم و صحبت می‌کردیم و می‌خندیدیم از کنارمون موتورها و سه چرخه‌هایی رد می‌شد که به نظرم کیف می‌داد بخوای باهاش توی جزیره بگردی.

1403/07/02 02:32

داستان مسافرتم به کیش ✈
پارت 7
به همسرم پیشنهاد دادم که بریم یک موتور اجاره کنیم و باهاش فردا بگردیم یک پارک کنار اسکله اسکله بود که موتور اجاره می‌دادند رفتیم قیمت پرسیدیم که برای یک ساعت 300 تومن و برای یک روز کامل 700 تومن بود تصمیم گرفتیم یک روز کامل رو اجاره کنیم که فردا صبح اگر خواستیم به مکان‌های دیدنی بریم پول تاکسی ندیم
ما کارت ملی و پول رو پرداخت کردیم و حرکت کردیم
برای اینکه خیابون ها رو نمی شناختیم زدیم لوکیشن و زدیم به جاده
توی مسیر یک مکانی بود به نام شجاع پرواز که بازی های دریایی و بلیط سینما و اینجور چیزها را رزرو می‌کرد و وقتی ما وارد شدیم روی مانیتور برامون انواع بازی‌ها رو توضیح دادن و ما سه تا بازی رو رزرو کردیم یک پاراسل که برای پنجشنبه صبحش بود و برای پنجشنبه شب هم یک مکانی بود که شبیه سینما بود و آقای اکبر اقبالی در اونجا نمایش اجرا می‌کردم و یک محیط شاد بود ما صندلی وی‌آی‌پی رزرو کردیم که 100 تومن بیشتر بود
و سومین بازی هم برای روز جمعه توی کشتی بود که ما سانس 18 تا 20 رزرو کردیم
مبلغ و پرداخت کردیم و بلیط رو هم گرفتیم

1403/07/02 02:32

داستان مسافرتم به کیش ✈
پارت 8
توی مسیر برگشت به هتل بودیم که من به همسرم گفتم اگه امکانش هست بزار من بشینم جلو و موتور سواری کنم و شما هم بشید پشت سرم ( اینم بگم که من هفته قبلش خودم توی حیاطمون با موتور خودمون موتور سواری کردم و یه جورایی از موتور سواری یه چیزایی بلد بودم ) همسرم اولش مقاومت کرد اما گفت که اشکال نداره بیا بشین و من از پشت هواتو دارم خلاصه من نشستم جلو اول یکم برام سخت بود که یه دفعه گاز می‌دادم می‌رفت ترمز می‌گرفتم یه دفعه وایمیستاد خلاصه با هر اخم و خنده‌ای بود من یکم موتور سواری یاد گرفتم و وارد پیست موتور سواری و سه چرخه سواری شدم . هوا کاملاً تاریکه تاریک بود و وقتی وارد پیست شدیم تا یک مسیرش دوچرخه سوارا و موتور سوارا بودند اما ما یک مسیر رو خودمون اضافه رفتیم که واقعاً خلوت بود تمام مسیر خیلی خوب و روشن بود اما یک قسمت پیست که دقیقاً میشه پشت هتل داریوش خیلی بد و سربالایی سر پایینی و پیچ‌های خیلی بد داشت که من چون آروم میرفتم تونستم ردشون کنم .
چون که خیلی خلوت و تاریک بود و تقریباً میشه گفت هیچ *** دیگه‌ای نبود ما دور زدیم و مسیر پیست رو برگشتیم .

1403/07/02 02:32

داستان مسافرتم به کیش ✈
پارت 9
به هتل که رسیدیم موتور رو به شارژ زدیم قفلش کردیم و داخل اتاقمون رفتیم من طبق عادت هر شبم روتین پوستی ام رو انجام دادم و دراز کشیدم و عکس و فیلم‌هایی از پنجره هواپیما چالش‌هاییه که کنار دریا گرفته بودم موتور سواری و این‌ها رو استوری کردم. طولی نکشید که همه فالوورام که فامیلامون و اقواممون بودند لایک استوری زدن . من گوشیمو زدم به شارژ و آروم خوابیدم اما اون شب آسوده گذشت من نمی‌دونستم فردا قراره اون اتفاق بیفته ....

1403/07/02 02:33

داستان مسافرتم به کیش ✈
پارت 10
فردا صبح سریع از خواب بیدار شدم همسرم رو بیدار کردم و پنجه اتاقو باز کردم و از منظره بیرون لذت بردم چون بلیط پاراسل برای ساعت 10 صبح بود سریع آماده شدیم و رفتیم صبحانه خوردیم و با موتور از هتل بیرون زدیم کنار ساحل مرجان کنار زدیم یکم گشت زدیم و دوباره خواستیم سوار موتور بشیم که من گفتم چون دیشب رو خوب موتور سواری کردم بزار امروز هم موتور سواری کنم همسرم که از موتور سواری من اطمینان پیدا کرده بود که می‌تونم خوب کنترل کنم سر پیچ‌ها خوب بپیچم و رانندگی خوبی دارم قبول کرد
به ساحل مورد نظر رسیدیم رفتیم بلیط رو تحویل دادیم و منتظر موندیم که صدامون بزنن واسه انجام بازی یه نوشیدنی خوردیم و بعد از حدود نیم ساعت صدامون زدن و ما رفتیم گوشی‌ها و وسایل‌هایی که نمی‌شد برد رو تحویل دادیم و اون‌ها وسایلمون رو گذاشتن توی کمد و بعد همراه سه تا زوج و یک نفر که مسئول رسوندن ما به مکان مورد نظر بود رفتیم
ابتدا سوار یک ون شدیم و من و همسرم آخر اتوبوس انتخاب کردیم برای نشستن

1403/07/02 02:33

داستان مسافرتم به کیش ✈
پارت 11
یک زوج تیشرت شلوارک مشکی به تن داشتن و اهل تهران بودند و زوج دیگری لباس رنگی رنگی به تن داشتم و من و همسرم هم لباس سفید
آهنگ‌های شاد پلی می‌شد و ما دست می‌زدیم و راه با آهنگ می‌خوندیم خلاصه تا این قسمت از سفر داشت خیلی خوش می‌گذشت
از ون پیاده شدیم و توی قایق نشستیم
اول کفش‌ها و جورابامونو درآوردیم و بعد جلیقه پوشیدیم
در قایق هم آهنگ برامون گذاشتند و اونجا هم دست زدیم سوت زدیم همراه با آهنگ خوندیم از منظره دریا لذت بردیم مسئول بازی پاراسل چتر رو به پرواز درآورد و اول من و همسرم رو صدا زد برای سوار شدن ما نشستیم و اونها کمربندهای ایمنی رو به ما وصل کردند و آروم آروم چتر رو به پرواز در آورد . ما بالا رفتیم و قایق به یک نقطه تبدیل شد . اما چتر و قایق به وسیله یک طناب به هم وصل بودند .
...
پ ن : دوستان دارم تایپ میکنم انگشتم درد گرفت پس لطفا نگید تند تند بنویس 😂🤪صبر کنید . البته بعد از 3 . 4 پارت بعدی یکم ناراحت کننده هست 🥲🥲

1403/07/02 02:33

داستان مسافرتم به کیش ✈
پارت 12
مسئول پاراسل یک دوربین سلفی هم به دست همسرم داده بودند که فیلمی گرفت همزمان هم از توی قایق عکاس داشت ازمون عکس می‌گرفت لحظه خیلی خوبی بود بر خلاف هواپیما که از گوشه پنجره می‌تونستم دریا رو ببینم
اما این بار دریا زیر پام بود و من داشتم به طور شفاف این حسو درک می‌کردم و واقعاً حس خیلی خوبی بود این پرواز با چتر نزدیک 5 دقیقه طول کشید و ما کم کم به پایین می‌اومدیم عکاس هم داشت تند تند بهمون ژست می‌داد که و می‌گفت به دوربین نگاه کنیم و ک عکس بندازه
زوج‌ها از توی قایق برامون دست و جیغ میزنند .
کم کم ما پایین اومدیم و در قسمتی صاف از قایق فرود اومدیم و کمربندهامونو باز کردن و ما داخل قایق روی صندلی‌های مخصوص نشستیم نوبت به زوج لباس مشکی رسید اونا به پرواز در اومدن و ما هم دست و جیغ می‌زدیم و همزمان با آهنگ می‌خوندیم و اصرار داشتیم که آهنگ بندری بزارن برامون😂👏🏻
بعد از زوج لباس مشکی زوج لباس رنگی رنگی به بالا رفتن و خلاصه پرواز اون‌ها هم تموم شد

1403/07/02 02:35

داستان مسافرتم به کیش ✈
پارت 13
نزدیک 10 دقیقه هم فقط با قایق توی دریا گشت زدیم 💚و برگشتیم . عکاس مموری دوربین رو به من داد ک به همون جایی ک گوشی هامون تحویل دادیم ‌ . بدیم که عکس و فیلم‌هامونو بهمون بدن دوباره سواره ون سفید شدیم و از اونجا هم با آهنگ خوندیم و دست زدیم و تا به ساحل مورد نظرمون رسیدیم. پیاده شدیم. و رفتم داخل . گوشی مون تحویل گرفتیم و عکس و فیلم هامون هم انتقال دادیم توی گوشی .( شد 300 ک واقعا خوب بود )
بعد رفتیم یه آبمیوه خوردیم چون واقعااااا هوا گرمممم بود . سوار موتور شدیم. این بار هم من جلو نشستم . چون تا شب ک قرار بود بریم نمایش اکبر اقبالی . وقت زیادی داشتیم. همسرم ک عقب موتور بودن جاهای دیدنی رو سرچ کرد و میزد جی پی اس و من رانندگی میکردم . تجربه موتور سواری در جزیره کوچکی ک مردم چپ چپ نگاه نکردن ک تو یه خانمی و جلو نشستی و همسرت عقب نشسته .عالی بود . 3 . 4 جا رفتیم استراحت کردیم . استوری گذاشتم و دوباره حرکت کردیم

1403/07/02 02:36