اون تو این هفت ماه بارداری من یه ماهش درس حسابی باهام رفتار نکرده وقتی اولویت کسی نیستی نباید بزاری اونم خودشو اولویت زندگیت بدونه

من تا حالا اسم طلاق نیاوردم خودش میگفت

نیست ولی وقتی مجبور باشی باید تهدیدشون کنی من همه راهی که تو فک کنی رفتم و به در بسته خوردم ماها دندونمون از هم سفیدد شده با خانوادش از هم دیگه نمی‌تونیم احترامی برای هم بزاریم تنها راه آروم شدن این وضع رفتن از اینجاس به هر طریقی که شده

تو خونتون رو جدا کن
دنبال تهدید و طلاق .....نباش

منم نیاوردم حتی بگو یک بار فقط روز دعوا گفتم بهار خونمو جدا میکنی مگه نه اون چیزی که نباید اتفاق بیفته میفته

طلاق و تهدید راه حل نیست
مثل این قطع رابطه و قهر کردنا اشتباهه

مهم اینه خونه به این راحتی ها جدا نمیشه اگه میشد مریض نبودیم انقد سختی تحمل کنیم بدبختی بکشیم

خوب باشه من هر چی گفتم گفتی اشتباهه

تو بودی چیکار میکردی به راه حل بگو

یعنی 40 متر هم نمیتونید ؟؟؟ماشین نخرید

فقط با سیاست و چرب زبونی و محبت مردت رو بگیر تو دستت بعد میبینی که تره هم واسه مامانش خرد نمیکنه تو میشی اولویتش....

فقط نگو تو مشت بگیرش چون من با سیاست کامل تو مشتمه می‌کنه یک ثانیه نباشی میمیرم تا می‌ره سر کار ده بار در باز می‌کنه بوسم می‌کنه بعد می‌ره دراین حد ولی ظهرش میاد میگه پاشو بریم اونور 😐یعنی اون دیفه میخوام برینم به دهنش هر چیم میگم رسول جان احترامی نمونده بزار بدتر از این رومون تو روی هم باز نشه حالم بد میشه توضیح میدم نه تو گوشش نمیره آخرشم منتهی میشه به این قهر های طولانی

عزیز من میتونیم میگه جدا نمیشم😐

بگو مامانت زنگ بزنه دعوتم کنه میام

این یه روز مادرشو زیارت نکنه دیونه می‌کنه چون مامانش نمیزاره ما جدا بشیم میگه من نمیتونم از اینجا برم اینجا رو دوست دارم

پس نمیخواد شوهرت بره اون بحثش جداست

وای نازنین میگم من نمیرم بخدا نعوذبالله خدا بیاد پایین با اون حرفا که زده نمیرم حقم ندارع پاشو بزاره خونم

خیلی بده بچه ننس

خوب منم دارم همینو میگم میگه من تا روزی که زندم اینجا میمونم تو این شرایط تو بودی چه میکردی

باید بری ولی با احترام قشنگ واست ارزش قائل بشه زنگ بزنه دعوتت کنه

قبل بچه دار شدن چرا یه فکری نکردی !!!؟

سلام

سلام گلم

خوبی؟

قربونت