برنج داشتیم با خورشت ترسیدم خورشت بخورم باز معدم اذیتم کنه منم برنج گرم کردم گوجه محلی خوشمزه داستیم گفتم این گوجه رو سرخ کنم و باهاش بخورم وای خوردم هانا نخورده تموم نشده بود بالا آوردم بعد سفت بود غذا آبکی باشه راحته هانا خیلی سفت شده بود برنجه وسط گلوم گیر کرد نه میومد بالا نه میرفت پایین بقران نفس نتونستم تا نزدیکه یه دقیقه بکشم افتادم هر چی گلومو فشار میدادم نمیومد بالا باورت میشه تا موقع نهار گلوم درد میکرد
1403/07/08 17:28