چه بدونم چه گوهی میخورد ن تولد مطمئنم مختلط نبوددطرف بازاری بود به زن دوست شوهرم گفتم گفت فامیل دور ماست حتی پشت خطی موندم طرف گفت اره خونه ماست تولد یه ساعت دیگه داداشم گفته خالی کنید خونه رو تولد آبجیش میگفت بعد اون رفتن باغ شوهرم میگفت به خدا 6 نفریم به جون سامین داریم عرق میخوریم
1403/08/11 11:07