دنیز چن روز قبل تایمر بود تل شوهرم من از اون عکس انداختم بعد رفتم ببینم این چیه مطمئنم بشم دیدم همون تایمر که چت مخفی اسمش آندر بعد چت همون لحظه پاک میکنه بعد اون شوهرم رفته گالری من دیده من عکس دارم از تلش رفتم اونو جستجو کردم ببینم چیه سر اون تلگرامش بسته فرداش اومد گرفتم دستم میدونم رمز گذاشته بعد گفتم عه این که رمز داره واس چی رمز گذاشتی دوباره لاشی گری اینا شروع شد دوباره داستان شده تولد رفتی گفت اره شروع شده گفتم باز کن اینو ببینم باز نکرد گفتم پس منم میرم بیرون اصلا عین خیالش نیس دنیز یه ساعت بیرون بودم از 9 شب تا 10 بعد خواستم برم پشت بوم یکم بمونم دیدم همسایه طبقه 4 زنداداش صاحب خونه اونجاست من به اون تعجب کردم اون به من تعجب کرد گفت دلم درد میکنه تو چرا اومدی گفتم منم همین طوری دلم گرفته بود اومدم 😑 بعد گفتم برم مادرشوهرم بگم این کارش مادرشوهرم همش میگه اون وقت این چیزا نداره گفتم چرا نداره خوبشم داره تایمر گذاشته واس من بعد رمز گذاشته گفت باشه بیا بزیم ببینم ببین منم هرچی گفتم دلیلش چیه رمز گذاشتی با من حرف نمیزنه که ببینم چرا اومدیم خونه من پایین موندم به خالم گفتم حالا بگو فعلا نگین نیومده یا کسی به زور برگردوندش اونم گفته بود بعد رفت بالا پایین میشنیدم گفت اره از مخاطبای من عکس انداخته از تلم عکس انداخته گفتم انداختم که انداختم اون تایمر چیه گذاشتی من از اون انداختم سرچ کردم ببینم چه پوخیه چه غلطی میکنی حتما یه گوهی میخوری که تایمر گذاشتی اینا به خالمم تایمر توضیح داد هرکاری کرد قبول نکرد باز کنه به خاطر مادرش ولی این دنبال بهونه بود رمز گذاری کنه منم کار خواستی نکرده بود اون مخاطبی که مشکوک بود عکس گرفتم ببینم کیه اصلا نرفتم دنبالش ببینم کیه یا تایمر عکس انداختم اینا
1403/08/16 13:02