اون اومد خونه من اول مثلا بزرگی کرد دید ن قبول نمیکنه پسرش نمیتونه پسرشو درست کنه بعد شزوع کرو اینارو بزار بمونه که ما خریدیم بقیه ببر برو زندگی نکن بعد تازه منو با عروس خالم که هیچی نمیده هرکس هرچی میگه چشم میگه عین دوران سادگیت من که سوارم شدن با اون مقایسه میکنه جدیدا تو دعوا ها اونو به من میگه
1403/08/17 14:54