من فقط اولین بار دنیز اون زمان که بهم خیانت میکرده سر نودلیت ریختن خودش من چون تو پلاستیک گذاشته بودم برداشته بود رفتم دسشویی اومدم اون موقع با مادرش بودیم ریخته بود زمین خالم گفت اینو جمع کن شوهرم گفت اینو چرا اینجوری گذاشتی گفتم من گذاشتم نریختم که تو ریختی حواست کجا بود اونم نگو چون خیانت میکرده دیگه من به چشمش بد میومدم دا یا دنبال بهونه بوده الکی منو ناراحت کنه یا بزنه یه سیلی به من زد دنیز چشام باد کرده بود نتونستم به مادرم بگم اینو نگفتم اصلا بعد اون از دی ماه تا عید با من خوب شد نزدیکای عید همش میرفتیم شمال یه بار گفتم سعید بسه دیگه هرروز شمال نمیشه که باز بچه نداشتیم اره بچمو چیکار کنم آخه دو باری مادرشوهرم نگه داشت اونم نگه میداشت غر میزد بعد این چون رمز همو اولا گرفته بودیم حرصش میگرفتااا من رمزشو دارم اونم فک میکرد منم گوشیم چیزی دارم میگرفت میرفت چت من با عروس خالم اینا ببینه بدم میومد میگفتم من کاری نکردم که تو کردی ولی چت من با اینا نخون سر همین یه سیلی زدم بهش یکی هم اون بهم زد 😂😂😂 اسفند میشدااا😂😂😂بعد برج دو هم دستم شکست بعد اون ن هیچی بهم نزد اولا که اصلا همون سیلی هم نمیزد انقد دوسم داشت میگفتم سعید یه بار دوست دارم منو بزنی خاک برسرم نمیدونم چرا میگفتم بزن ببینم چجوریه😂😂
1403/08/23 13:15