مث مادرشوی من دست ب هیچی نمیزنه...حالا نگین مادرشو از دیروز گیر داده با شوهرش دعوا ک من انگشتر طلا میخام ...تو این اوضاع گرونی طلا😶😶😶حالا دیشب ب شوهرم میگف بیا منو ببر بازار بخرم شوهرم گف شب 18 وقت دارم...اینم گفت نمیشه چون لباس هم میخرم...منم گفتم پاشو بریم دیگه هنوز تا ساعت 9 شب بازار بازه گفت ن که نه...گفتم پس کی میری گفت صب با رامین میرم ...منم گفتم رامین صب کار داره میگه منو بزاره اونجا بره...مگه میشه اگه بزاره بره شر ب پا میکنن منم گفتم تنهایی ک نمیتونی بخری گفت پس تو چی هستی..گفتم منو رامین نمیزاره با کسی بیرون برم😒دلمم نمیخاد برم دیگع نمیدنم الان صدام کنن برم یا خودشون میرن😤
1403/08/02 08:47