باشه قبول ولی وقتی شوهر راضی نباشه خونه خدا هم بری درست نیست کارت
1403/10/07 22:56
//= $member_avatar ?>
بخاطر بقیه قربونی شدی دیگه
1403/10/07 22:57
//= $member_avatar ?>
خب پیام دادم نیومد منم لجم گرفت از شب منو ایستگاه کرده بود نمیخوام و فلان
1403/10/07 22:57
//= $member_avatar ?>
حق باشوهرته که قهره بنظرم
1403/10/07 22:57
//= $member_avatar ?>
بنظرم برو از دلش دربیار تو هم قهر نکن
1403/10/07 22:57
//= $member_avatar ?>
اخه چیزی نگفته ک
1403/10/07 22:58
//= $member_avatar ?>
گفته ب مامانت بگونیاد من راحت نیسم
1403/10/07 22:58
//= $member_avatar ?>
شوهره جوگیرشده
1403/10/07 22:58
//= $member_avatar ?>
بعد ببین کاره شوهرته یروز دوروز نیست ک بخادمامانش بیاد باید عادت کنی
1403/10/07 22:59
//= $member_avatar ?>
شوهر من بگه جایی نمیام یا نمی رم میگم تو نمیری منم نمیرم خوب میشینم یکم میگذره برمیگرد میگه پاشو بریم صبر میکردی خوب خودش میگفت بیا بریم تو بهش اهمیت ندادی ارزش ندادی با این کارت
1403/10/07 22:59
//= $member_avatar ?>
بعد خواهر شوهرم زنگ زده بود بهم که بیا خونه مامان مثلا دعوت کردن ما رو گف بهتری گفتم بد نیستم کمر درد شدید دارم و میزنه گردنم بعد شوهرم گفت کاش بمیری از اینم لجم گرفت رفتم
1403/10/07 22:59
//= $member_avatar ?>
بخدا صبر کردم ساعت 2 ظهر رفتم من یک ساعت نشستم صبحانه درس کردم خورد پای تلویزیون نشته بود شوهرم محل نداد حتی لباسام تنم بود حاضر
1403/10/07 23:00
//= $member_avatar ?>
بحث مامانش رو گفتم اصل تقصیر شوهره هست بحث رفتنش تو اون اوضاع تقصیر اینه چون میدونه مرده ازش رنجیده الکی یا واقعی با رفتن تنهایی آتیش رو چندین برابر کرده
1403/10/07 23:00
//= $member_avatar ?>
خوب دلخور بوده دیگه طبیعی هست موقع دعوا حلوا خیرات نمکنن فحش و ناسزا میشنوه آدم دیگه
1403/10/07 23:01
//= $member_avatar ?>
خب اونم حتی زنگ نزن پیام نداد ببینم زنم اومد خونه بارداره اصلا پول آژانس داره یا بفرستم هیچ زنگ نزد