صدا شوهرمن دراومده دیگه به در و دیوار فوش میده دائم شکایتم رو به مامانش و مامانم میکنه
مامانشم گفت بیارش اینجا گفت نمیخام

وایی از این یکی راحتی

برین بیرون
من امروز بزوررر دخترمو بردم کلاس یکم حالم بهتر شد

امشب که شوهرم نیست شبکاره...ببینم فردا شب حالم چطور میشه....بدبختی تو ماشینم نمیتونم بشینم زیاد

عجب
خیلی سخته هم تحمل کنی هم جواب پس بدی😞

پیاده برو

من هرچی فکرکنی
اصن راه میرم بو میزنه زیر دماغم بعد که حالم جا میاد میرم میبینم بو هیچی نمیاد

شوهرامون درک نمیکنن ...فکر میکنن الکی میگیم 🤢🤢

من ظهرا میرم پسرم از مهد میارم شبا اذیتم خیلی طولانیه

خیییلی سخته
بارداری اولم 11‌سال پیش بوده اصلا یادم نمیاد چی کار میکردم
الان دخترم مدرسه میره شرایط فرق داره
باید درسم کار کنم
کلاس ببرم
صبح ده دقیقه به هفت سرویس داره، من پنج و نیم بیدار میشم

دیگه اوق زدن و بالا اوردن الکی نداره چکار کنیم کاردستی خودشونه

دخترمو میبرم مدرسه ...ولی خونمون سه طبقست پله داره...میترسم همش برم...یکی در میان میرم...یبار شوهرم می‌ره یبار مامانمو میفرستم

کار دستی شوهر من از همه بالاتره😅😬😅😬

همسر من سعی میکنه درک کنه
ولی با اینحال میگفت زنها موجودات عجیبی هستن با اینکه اینهمه سختی میکشن باز هم بچه میخوان
گفتم اگه ماهم مثل شما فکر میکردیم نسل بشر منقرض میشد
البته ناراحت میشه که من اینجوریم

من میگم بخاطر همینه که میگن بهشت زیر پای مادره☺️☺️

واقعا هم همینه
بلکه یکم از گناهامون پاک بشه

درک کردن واقعن عالیه تو این شرایط سخت ما
شوهر من صداش درمیاد بعضی وقتا بخصوص برا هیچی نخوردن

الهی آمین

کار خوبی میکنی

ما بچه میخاستیم؟؟ارهه سه بارررر

😅😅😅

همسر من نمیخواست
من متقاعدش کردم😜

میگفت گر هوس است یک بار بس است

کسی نگرفت چی گفتم من؟🤣🤣

ناراحت شماست