من خونه مادر شوهر اومدم چند روزه استراحت مطلقم دیروز حالم بد شد فشارم افتاد گرسنم بود اصلا جون نداشتم بلند بشم چیزی بیارم بخورم مادر شوهر گیج هم سفره پهن کرد برا خودشون غذا خوردن اصلا به من چیزی نگفت میخوای غذا بیارم برات
منم که فشارم میوفته دیگه بی جون میشم چشام بسته میشه
شوهرم کارش تمام شد زنگم زد حالمو متوجه شد سریع اومد فشارم گرفت پایین بود خیار خیلی نمک زد بهم داد فشارم بره بالا بعدش غذا برام اورد
به مادر شوهر گفت اومده اینجا که بهش رسیدگی کنی نه خودت فقط بخوری
1403/08/25 10:03