از تو چرا

آره

میگفت اگه دروغ باشه

چ حوصله ای😱😱

میگفت عکسا دخترمو بفرست ببینم

هیچی دیگه

من بدبخت یک ساعت پدره رو آروم کردم یوقت دختره رو نکشه

مادره گریه میکردا

طفلی مادرا

پدرش میگفت من معدن کار میکنم

عمق چند متر

پدرش فکر پول بود

بعدمیخاست از من پول اخاذی کنه

میگفت جور دیگه هم میشه درستش کرد بیاد دخترمو بگیره این دیگه دختر من نیست

میگفت شرفمو از کوچه خیابون نیووردم

دیگه دیدم پرو میشه

حتی شماره وکیلمو میخاست اخاذی کنه بترسوندمون

گفتم جمع کن خودتو شرفتو از دخترت بخاه ادامه بدی شکایت میکنم

دیگه رفتن کنار

من برم بخابم

صبح زود بیدار میشه بچم

خلاصه کردم بچه‌ها گروه خودمون همه اینارو میدونن کامل

چی بگم چ عذابا کشیدم

واگذار کردم خدا وتمام

دیگه همه چیشو سپردم بخدا