همیشه جلوش مغرور و تخس بودی ویل نمیخواسن
خوار توی پاش بره
اینبار من بودم که به خاطرات خوب و بد گذشته لبخند
رمی خیانت یدم_واقعیت این بودکه مانیا هیچ وقت بهت
نکرده
جوری رسمو باال اوردم که صدای شکست ر ی قلنج گردنم
روشنیدم_ ی یعن ر چی ؟ اصال تو از کجا خی داری ؟_ روقن
ر خواستم مینا رو بگیم باید تحقیق میکردم که تله ی
ی مانیارو
حریفم نباشه و به دامش بیافتم و این وسط زندیک
ر هم بیون ریختم
کامل به سمتش برگشتم و بهش زل زدم. اونم یه سمتم
برگشت و به تخم چشمام زل زد_تمام اون بد خلق ر و
ر ناراحن ی هان که کردی به ناحق بود. این همه عذابش
دادی رس هیچ و پوچ مسیح حاال چجوری میخوای اون
ی خاطرات رو براش پاک کن؟
میشنیدم چی میگه ویل دریک از حرفاش نداشتم.
ی ده بودم؟ یعن تا االن زندگیمو بخاطر یه دروغ داغون کر
چی چرا من نمیفهمیدم چی میگه؟_این وسط یک بهم
دروغ گفته؟ سند داری که حرفاتو تایید کنه؟
1403/09/28 21:32