گروه رمان

60 عضو

جررررر

1403/09/07 15:03

من الان میزارم

1403/09/10 11:57

😂😂😂😂

1403/09/10 15:24

نمیدونم لامصب هرچیه از سیاوش و اردلان بزرگ تره😂

1403/09/10 17:18

جرررر گمشید😂😂😂😂😂

1403/09/10 17:27

اینجا نمیشه فرستاد رمانش تو بلاگ هست دیگ شروع کن بخون

1403/09/11 19:50

نخوندی مگ

1403/09/12 20:02

خو تقصیرتو حش..ریش کردی

1403/09/13 04:08

فداتشم

1403/09/14 18:01

زبونم ندارن ک بگن پی پی کرده بود منم تازه عوضش کرده بودم نمیفهمیدم چی میگه همش خم میشد شلوارشو میکشید

1403/09/14 19:40

مسیح که بیمارستان بوده!!!!!

1403/09/14 22:35

منم *** داره پاره میشه تا پارت بذارم

1403/09/15 16:09

آلزایمرداره منم یادش نبود

1403/09/16 16:25

والا اصلا نمیشه اعتماد کرد حتی به مهربونی بیش از حد عمو ودایی

1403/09/17 15:38

واقعا هم دختر یه علاقه دیگه ای به مردها نشون میده انقدر که تو بغلشون هست
برعکس طرف خانمها نمیره
مادره هم انقدر خوشحال که نپرس

1403/09/17 15:50

شماره باباتوبده من بررو

1403/09/17 16:01

😂😂کارندارم میخوام موتورش وراه بندازم

1403/09/17 18:20

نقش اون فاطمه فقط اینه نگران به رفیقش نگاه کنه 😂

1403/09/18 07:12

من همرو خوندم جدیدا قشنگ نمیبینم همش زود عاشق میشن و الکی

1403/09/18 21:38

اه اه این مسحو چقد چندشه مرتیکه خر

1403/09/19 05:31

بعد مانیا هی خمارم میشه نکبت 😂خو تو الان باید جیغ داد کنی خدتو جر بدی اگ واقعا نمیخای

1403/09/19 08:14

من دیه خشم نمیاد بخونمش
شده پورن رمانو بدم میاد از اخلاق مسیح همش انگا هوس داره تاعشق

1403/09/20 12:34

کاش دلیلش بیخود نباشه

1403/09/20 19:30

چقدم دختره بی مزس فقط میگه تورو خدا 😆

1403/09/20 20:39

اها اره اونم خوب بود ازیتی نبود زیاد همش میگف پرنسس😂

1403/09/20 22:47