گروه رمان

63 عضو

شبنم جون ممنون رمان قشنگی بود😘

1403/09/06 17:23

اره کاش عوض میکردی خودت خیلی کیلیه😂

1403/09/06 17:31

دراصل رمان جوریه که روزی یک یا دوپارت میذارن
اینجا شبنم ترکوند روزی 50 تا پارت😂

1403/09/06 17:37

پشمام😐

1403/09/06 17:45

فدات

1403/09/06 17:45

خوش اومدی

1403/09/06 17:45

خدایی من خوب پارت میذارم یه موقع حوصله نداشته باشم اصلا نمیذارم

1403/09/06 17:46

تازه با غلط بخوام بذارم زودتر تموم میشه سارا خودت دیدی دیگ چقد همش قاطی پاتی میشد

1403/09/06 17:46

اره بلاخره یه روزایی گرفتاری پیش میاد

1403/09/06 17:59

اره بابا ویراش زدن طول میکشه

1403/09/06 18:00

روزی پنجاه تا گذاشت بازم ناراضی بودن که😂

1403/09/06 18:04

کونی ان دیگه 😂😂😂

1403/09/06 18:05

والا😂

1403/09/06 18:05

طلب داشتن ازم

1403/09/06 18:13

قربونت عزیزم بد نیستم

1403/09/06 18:27

میدونم ولی خو حال نمیده روزی یکی دو پارت دمش گرم خوب پارت میزاره

1403/09/06 18:27

😂😂😂ریخت

1403/09/06 18:27

دمتم گرم شبنم جونم

1403/09/06 18:28

بیجول😂

1403/09/06 18:28

پیپی خوردن

1403/09/06 18:31

حوصله ادم سر میره

1403/09/06 19:02

1403/09/06 19:03

مشغله زیاد داشته باشی شب بخوای بخونی بیشتر از چند صفحه کتاب که نمیشه بخونی

1403/09/06 19:04





📋خلاصه رمان:
یه دختر ساده و اروم که بعد از فوت پدرش،یهو کلی دردسر برای خودش و خانوادش پیش میاد...
پدرش یواشکی دوبار ازدواج کرده بوده،و یه پسر هم داشته!
و حالا که موقع ارث و میراث شده،اومدن سراغشون تا همون یه ذره دارایی هم از چنگشون در بیارن......
و این وسط،بعد از سالها،مار دو سر برمیگرده یه ادم مغرور و بد اخلاق که اومده بشه ملکه ی عذاب دخترمون.
حالا دقیقا میاد تو خونه ی روبرویی اونها!
و این،شروع اتفاقاتی که......

1403/09/06 19:09

بچه ها چند تا خلاصه میفرستم یکی انتخاب کنید

1403/09/06 19:09