ارا
ی فکرا بودم که با صدای بشاش و شاد اریا چشم
ر تو همت
-میگم مانیا خانم دیروز جاتون گرم و نرم
هام رو باز کردم.
بود!؟
دقت کردید کتم چه گرمه؟ االنم مشخص بود دوباره
طالبش بودیا!
-دوباره؟با صدای مس
یح بیشی ر لبم رو به دندون گرفتم.
لبمو گاز گرفتم و خودم و اریارو فحش دادم.مشکوک
نگایه بهم که تو خودم جمع شده بودم انداخت که اریا
-اره دیشب تو راه دیدمشون.
خونرسد و بیخیال گفت:
ی خوابش برده بود طفیل. تو
رسوندمش خونه! ر تو ماشت
ی خییل از مانیا کار میکش، خدا بخواد حقوقش که بیشی ر
شده نه؟
مسیح با اخم بدی نگاهم یم کرد. ر حن فاطمه ام متوجه
اسی -حقوقشو ر سم شد و نامحسوس دستم رو فشار داد.
بیشی ر کردم.
-خوبه! نگاهم
اریا لبخندی زد و رسی تکون داد و گفت:
رو از مسیح گرفتم و ترجیح دادم خودمو به خواب بزنم تا
اوضاع از این خراب تر نشده.راجع به زیاد کردن حقوق
ای کاش واقعا میکرد.
االن شدیدا کمبود پول تو چشم بود.
1403/09/17 03:49