پارت83
شلوارشو پاره کردم و پایین تخت انداختم.
_میبینم که یادگرفتی ست بپوشی مشخصه امروز خوب به اریا حال دادی !
لبش رو گاز گرفت شونه هاش میلرزید.
کل تنش میلرزید و این ترس و وحشت منو ارضا میکرد.
لذت انتقام!
لذت زجر دادنش! به خاطر تمام دورانی که دهن قلبمو سرویس کرد.
دستم رو روی شکم برهنش کشیدم.
روی تنش خیمه زدم و از قصد لبش که خونی بود رو گاز گرفتم جیغ کشید.
طعم خون رو تو دهنم حس کردم و با لذت خندیدم.
-زوده واسه جیغ زدن،زوده پرنسس! تا صبح کار داریم، تا صبح وقت داریم.
از روی تنش بلند شدم.
یه تیکه پارچه برداشتم دو طرف فکشو فشار دادم تا دهنشو باز کرد.
_وقتشه تاوان خیانت به منو پس بدی...
قبل اینکه التماس کنه پارچه رو تو دهنش کردم و با چسب محکم بستمش.
آخرین التماس رو تو نگاهش ریخت.
نگاهش نکردم هربار که چشماشو میدیدم به حسم و انتقامم شک میکردم.
بلند شدم...
این بار روی تنش خم شدم و زیر سینش رو بوسیدم و گاز گرفتم و پایین اومدم.
انقدر گاز گرفتم که بدنش قرمز بشه.
سفیدی تنش رو دوست داشتم کبود کنم،یه جوری که دیگه سفید نباشه.
قیچی رو برداشتم
بند وسط سوتینشو خواستم قیچی کنم که سرشو به چپ و راست تکون داد.
یک ثانیه بازم از دیدن نگاهش دلم لرزید...
قلبم لرزید..
همش تقصیر احساسات گوه گذشتم بود.
1403/09/21 03:00