گروه رمان

65 عضو

مرتیکه روانی
😡😡😡

1403/09/20 22:39

حقشه خب دید زدش تهدید کرد بدون اجازه نره بازم رفت دخترخل

1403/09/20 22:39

☹️مرتیکه سادیسم داره گوزو

1403/09/20 22:39

خخخ کرم دارم بخونمش میخونم هم عصبی میشم باید چیکارکرد؟

1403/09/20 22:44

ریدم دهن مسیح ونویسنده بای

1403/09/20 23:59

پی دی افش باشه میذارم

1403/09/21 02:26

شبنم

1403/09/21 02:45

لینک رمان وبده

1403/09/21 02:45

چت ازدوخط بیشترشه نمیخونم چجوری رمان میخونید😂😂😂

1403/09/21 02:46

هزاربار دادم ک

1403/09/21 02:47

گم کردم🥲

1403/09/21 02:58

پارت83
شلوارشو پاره کردم و پایین تخت انداختم.
_میبینم که یادگرفتی ست بپوشی مشخصه امروز خوب به اریا حال دادی !
لبش رو گاز گرفت شونه هاش میلرزید.
کل تنش میلرزید و این ترس و وحشت منو ارضا میکرد.
لذت انتقام!
لذت زجر دادنش! به خاطر تمام دورانی که دهن قلبمو سرویس کرد.

دستم رو روی شکم برهنش کشیدم.
روی تنش خیمه زدم و از قصد لبش که خونی بود رو گاز گرفتم جیغ کشید.
طعم خون رو تو دهنم حس کردم و با لذت خندیدم.
-زوده واسه جیغ زدن،زوده پرنسس! تا صبح کار داریم، تا صبح وقت داریم.

از روی تنش بلند شدم.
یه تیکه پارچه برداشتم دو طرف فکشو فشار دادم تا دهنشو باز کرد.
_وقتشه تاوان خیانت به منو پس بدی...
قبل اینکه التماس کنه پارچه رو تو دهنش کردم و با چسب محکم بستمش.
آخرین التماس رو تو نگاهش ریخت.
نگاهش نکردم هربار که چشماشو میدیدم به حسم و انتقامم شک میکردم.
بلند شدم...
این بار روی تنش خم شدم و زیر سینش رو بوسیدم و گاز گرفتم و پایین اومدم.
انقدر گاز گرفتم که بدنش قرمز بشه.
سفیدی تنش رو دوست داشتم کبود کنم،یه جوری که دیگه سفید نباشه.
قیچی رو برداشتم
بند وسط سوتینشو خواستم قیچی کنم که سرشو به چپ و راست تکون داد.
یک ثانیه بازم از دیدن نگاهش دلم لرزید...
قلبم لرزید..
همش تقصیر احساسات گوه گذشتم بود.

1403/09/21 03:00

چ رمانی خوبه برم بخونم

1403/09/21 03:13

دخترم درست حرف بزن خودت میدونی چ مسئولیت بزرگی گردن منه

1403/09/21 03:14

😂😂😂

1403/09/21 03:14

😐😐 چ گوزی بود مسیح
مگم رمانو تهش بفهمه بی گناه دیه بدرد نمخوره همه کار کرده باهاش

1403/09/21 07:45

وای ن توروخدابزاراینوتموم کنیم

1403/09/21 08:54

خخخ

1403/09/21 09:59

شبنم میگه 800 پارت بوووو یا خدا

1403/09/21 09:59

مرتیکه لاشی *** ،انقدر احمقه فرق رابطه با دختر تا زنو یعنی نفهمید
هنوزم بهش میگه جن ده

1403/09/21 10:17

منم خوندم خیلی اعصابم خورد شده خیلی روانیه این مسیح مثلا خیرسرش دکترم هست ولی بجای اینکه رئیس بیمارستان باشه باید اونو تو تیمارستان بستریش کنن

1403/09/21 10:19

آروم باشین اینا همه ساخته ی ذهن یک بیماره😆

1403/09/21 10:36

آره واقعا 😂😂

1403/09/21 10:39

فهمیده ولی اینقد حرص داره خودشو زده به خریت

1403/09/21 10:50

😆 تهشم زنش میشه ، جالبش اینه به اون میگه خاین بعد خودش میگه بیشتر از هرکس دیگه بهم لذت داد خب عوضی تو خودت با 100 تا بودی

1403/09/21 10:50