The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

دهه هشتادیا😎😎

23 عضو

نمیدونم والا بااین حجم از خستکی بی خوابی چیه ب جون من میفته

1403/08/23 04:42

سلام بچه ها خوبین

1403/08/23 06:12

🏍🏍🏍

1403/08/23 06:12

صبحتون بخیر

1403/08/23 06:13

یه مادر خسته یه بیدار

1403/08/23 06:13

خسته نباشی نازی . پسرت اذیته ؟

1403/08/23 08:16

فداتشم

1403/08/23 08:50

بعضی وقتا اره بعضی وقتام نه

1403/08/23 08:51

آموزش فکنم گوشش درد میکرد

1403/08/23 08:51

اخی . برای گوشش ی حبه سیر روغن زیتون بمال بزار تو سوراخ گوشش . عفونتو میکشه ب خودش

1403/08/23 09:15

منم بیمارستان بودم دیشب

1403/08/23 09:50

وای چیشدین بچه ها خدابدنده

1403/08/23 11:59

اصل بده؟

1403/08/23 11:59

منم تا 17 شنیده بودم 16 نه🙈😂

1403/08/23 12:00

ن لازم شد ببینمتون🙈🙈😝

1403/08/23 12:00

از این صحنه ها دیدین ضمن حفظ خونسردی😂چند نفس عمیق بکشید بعد خداروشکر کنید


برای مشاهده پاسخ های این پرسش به لینک زیر مراجعه کنید:
"لینک قابل نمایش نیست"s/qa?q=2163615

1403/08/23 18:21

یا علی

1403/08/23 18:42

جررر😂😂بعدم یه جیغ تو بالشت😎😎

1403/08/23 19:11

عقل الانم میداشتم نمیوردم😂

1403/08/20 18:49

کمه چی شب میخوره میمونه صبح صبح میخوره میمونه ظهر ظهر میخوره میمونه شب ساعت 12دیگه بریدم

1403/08/20 19:42

کیه ک نخاد

1403/08/20 19:45

16 و نیم حامله شدم
دخترم 3 روز بعد تولد 17 سالگیم بدنیا اومد

1403/08/21 16:44

من 13 عقد کردم 15 رفتم خونه خودم اخرا17 حامله شدم

1403/08/21 16:57

سلام خانما بند توی عقدم
من از یکی از دوستان خانوادگی شون چون دختر دارن بدم میاد
و همین جمعه اقا اومد خونه مون ساعت چهار صبح با باباش رفتن جلسه من من ساعت یک زنگ زدم بهم گفت شب زنگ میزنم و من شب منتظر که اقا زنگ بزن امشب خونشون مجلس بود رفتم میبینم همون خانواده که من ازشون بدم میاد خواهر شوهرم زنگ زد که بیان کمک
و اون خانواده دختر زیاد دارن بحساب اومدن کمک بعد نشستن با اب تاب طریف میکنن که رفتیم ویلا وای اسم شوهرم منو میگن این جوری پرید توی اب
و من که بهش میگم بریم بیرون میگه کار دارم
باباش میگه خونه کار داره اما بلند شوند رفتن ویلا
ش
دارم دق میکنم
کاشکی شوهرم نمیدونست من ازشون بدم میاد
الان چند روز خونه شون مجلس دارن
مامانم میگه نرو
منم به خواهر شوهر کوچیکم
گفتم میگه نصیحت و...
گفت به بابام میگم ناراحت شدی
الان بنظر شما چیکار کنم فرداشب برم یا نه
و با شوهرم چه رفتاری داشت باشم
و این

1403/08/22 02:58

نه متولد75من 83

1403/08/22 16:05