پاشو ببینیم چزا اینطوری عید بود ماه اخرم بود

منم نگفتم همش بهونه مریضی فصلو میارم

جدی گوشت بده؟

ولی رو دستمال قشنگ پر شد

منم احتمالا26 یا 27 مینویسه

منم دیگه 1 ساعت نشستم بیرون توهم رفتم سرپا موندم کمی جمعا 3 ساعت طول کشید

کاش باهم بودیم الهام دفعه دیگه کاش بشه

بازم نگرانم

اره میدم

باشه

منم یلدا همه دعوتن خونه مادربزرگم من نمیرم خیلی دلم‌میخواست

خداروشکر مادرو خواهرمم ک ب یه ورشونم نیس بیان ی سر بزنن بینن مردم یا زندم

مثلا باردارم هیچیم نمیتونم بخورم نمیتونم بپزمم دورو بریامم همشون گوسفندن یه بار نمیگن ی چی بپزیم بیا کوفت کن

مادرشوهرمم ک انگار الاغه اصلا انگار ن انگار زنیکه خر

نمیدوم میگن دیگه

به رامین

من تو فرجی دادم‌ خودشون گذاشتن 5 دقیقه گرقت قطع گردن نزاشتن خودم بگیرم خیلی حساسن اصلا

زهرا دکترت چی گف

من یکی دوبار هفته پیش حس کردم بعدگقتم نه بابا مگه میشه از حالا جون سر دخترام خیلییی دیر فهمیدم جفتشونم قدامی بود 20 هفته فهمیدم

این چه حرفیه عزیزم هممون استرس داریم ای وی اف و این چیزاش

منم باز امروز لک روشن دیدم لک که چه عرض کنم خون بوو

هم از طول میترسم هم از هماتوم

سه تا شیاف بزن امروز

چند بار قراره بیاد اخه

من فردا میرم ان تی خیای دوس داتشم همین الان پاشم برم سونو شم