آره سراغ تخم و کلاهک اونم میره😂

شوخی کردم وگرنه چه فرقی داره به حال ما مرد باشه یا زن

داشته باشیم خب
میخواد چکار کنه باهامون 😂
فوق بر خودش جق میزنه

کدوم شهری گفتی

عه.خراسونی پس😂😊

خانوما من امشب خونه مادرشوهرم 40 تا مهمون هست
خییییلی دستم بنده
ساغرم به زور گذاشتم
پروارو احتمالا صبح میذارم یا فردا شب به جای 3 پارت 6 پارت میذارم
😘😘😘

کار برهان

یاد عاصی میندازه ادمو

هرسری 10 دقیقه باید صبر کنم تا وصل بشه
همش نوشته بروز رسانی

چی ب سر حمیرا شد یاروم

دارم کانالشو فقط نمیتونم پارت اولشو پیدا کنم
تو جستجو بزنم ملودی؟

منم توی وقتهای بیکار میشم میخونم
الان سه چهارتا داستان دارم با هم میخونم 😂😂😂

شیر هم بهش ندم باز لب ب غذا نمیزنع

وای من الن ساغر خوندم جدی جدی ساغر میخاد جدا شه یعنی ساسان دیگ نمیخاد یجوری شدم خیلی داستانش بد شده این ک هر لحظه یک ک ی ر میخاد همش عاشق یکنفره اه چندشه ساغرررر

ما اینجا از داروگیاهی میگیریم
مثل آرده
فوق‌العاده بوی گیاهی و خیییلی خوبی میده
بهش میگیم دوای کاچی
به جای این آردی که میگی تفت میدم
اون آرد کاچی رو تفت میدیم

کمی از بابت حمیرا دلم خنک شد😊😊

پارادیس میشه بعد که عکس درست شد
برامون عکس بزاری
نعیم ساسان سبحان ساغر
همه ی شخصیت ها رو

بعدم صورت ساغر ک معلوم نبوده

5 سال بزرگش کنیم عد اون موقع بفرستنش خارج خب میگه این 5 سالم من نمی‌خوام بزرگش کنم

مگه غیر از ساغر و پروا بازم داستان هست؟
یه داستان بود اسمش نمیدونم چیه بنفش بود
اثلا خوشم نیومد حذفش کردم

خدا خیرت بده
برا داستانای بعدی کسایی که غر میزننو نمیذارم وارد شن
مثلا شما و مامان یسنا و مامان ایسودا و خیلیای دیگه هیچوقت غر نزدین
بقیم که نمیتونن با احترام باید برن توی بقیه گروهای رمان

این احمقه برمیگرده با ساسان

خخخ خودشم میدونه
مامانی ،مام عسل، محمد، مامان ایلیا اینا خیلی غر زدن

اون موقع واسه زن ساسان شدن سپر کرده بود بچه رو

اه دلخوشیمون این برنامس
اینم قاطی داره