گروه چت داستان

109 عضو

بعد ساغر گروه خلوت شد

1403/10/23 15:21

الهی بگردم
وقتی میخوای استفاده کنی سرشون رو توی اتاق گرم کن
تو سریع بیا توی آشپرخونه انجام بده

1403/10/24 14:12

از شیش و نیم بیدارم

1403/10/24 14:20

و همچنین کیکم تازه در اووردم ا توستر

1403/10/24 15:11

چهل و پنج

1403/10/24 15:14

من که خستم
ولی عین همین دیوونه ها تو خونه میگردم و همه کارا رو هم کردم 😂😂😂

1403/10/24 15:50

از صبح به دویست نفر نشون دادم
اولین نفری که میگی نداره😍😁😂😂😂😂

1403/10/24 15:56

بابای چارتا نی نیه

1403/10/24 16:03

طبیعی 😣
اینقدر هم شوهرم مواظبه
یک دقه زودتر می‌کشه بیرون

1403/10/24 16:09

مرحله سوم

1403/10/24 16:25

در واقعیتش قشنگ تره

1403/10/24 19:13

از پریود بدم میاد

1403/10/25 13:33

در حالی ک بیرون بود موقع درست کردن بهونه هم دسش ندادم
همه چی مرتب
فق بخاطر صدا عمش و دخترش
اونم شنید

بعد گرف دختزشو برد رفتن خونشون

1403/10/25 14:45

خانما اینجا کسی می‌تونه برام شارژ بفرسته خواهش میکنم ازتون زنگ واجب دارم شوهرم نمیفرسته

1403/10/25 16:15

خداحفظشون کنه😍هم اسمه بادختره من

1403/10/25 23:49

وضع مالیش توووپ
هر دو یا نهایت سه ماه یبار یه سرویس طلا میخره
شوهرش هم دوسش داره هم همه چی براش فراهم میکنه و مث خر رامشه و کاراشو میکنه

1403/10/26 09:17

کلا باخودم میگم ینفر دیگه چی میخواد
خوشگله، خوش هیکله، خوش تیپه، وضع مالی عالی، شوهرش عالی و رااام و..

1403/10/26 09:32

صبح بچه ها رو ساعت هفت ونیم بردم رسوندم مدرسه و رفتم خونه عمم
با عمم ساعت هشت ونیم رفتم خونه یکی از اقوام تا ساعت ده
ساعت ده رفتیم بازار
یکم دور زدیم و منم برای رستا از این لباس تیکه ای های نوزادی گرفتم
خراب شدن لباساش
دیگه ساعت یازده ونیم رفتیم مدرسه دنبال دخترم و عمم رسوندم خونش و اومدم خونه 😁

1403/10/26 12:05

شهرستانه شوهرمم اصن پایه نیس داشتمم اجازه نمیداد😑یکی خریدم دکور

1403/10/26 22:46

برادرشوهرم چهار سالشه تازه
رد شد داشتم یسرا رو پوشک میکردم
ا بس اسهال دارع چن روزه قرمز سده چیز ش
رد شد گف کی. ر یسرا سوخته😂😂😂

1403/10/26 22:49

ما دوستا خونه هم بودیم
پسر یکیشون دو ماهه بود
دختر یکیشون سه ساله
دوستم داشت جای پسرشو عوض میکرد
اون یکی دخترشو برد اتاق سرگرم کرد
تااین لباسای پسرشو پوشوند

1403/10/26 23:15

پسرم سه ساله بودش
من رفتم حموم
در حموم خراب بود از اونور بسته نمیشد
این پسرم یهویی اومد درو باز کرد
جیغ زدم شوهرم رو صدا کردم که بیا ببرش
اومد بردش صدای پسرم اومد که بابا
مامان چرا دودول نداشت 😂😂😂😂😂
شوهرم گفت بابا مامان فرق می‌کنه
جیغ کشیدم گفتم ببند دهنت رو
تغریبا یک ماهی از این جریان گذشت
یک روز رفتم دسشویی و اومدم تو خونه پسرم گفت مامان دودولت اومده سرجاش
گفتم آره مادر اومده 😂😂😂😂

1403/10/26 23:23

من قرص ال دی میخورم ی سال و چن ماهیه

1403/10/27 13:13

خب چیکار کردی فعالیت زیاد؟چیز سنگین بلندکردی یا از س ک س

1403/10/27 19:58

نمی‌دونم چرا نزاشتم. همیشه شب شام بزارم زیاد می‌زارم واسه ناهار ولی ناهار و زیاد نمیزارم واسه شب

1403/10/28 17:46