گروه چت داستان

112 عضو

بده خیریه محلتون

1403/10/13 14:00

میگم بچه ها
ترشح میاد ازم توش هم خون صورتیه
یعنی چی
کمرم داره می‌شکنه
دلم درد می‌کنه شدید

1403/10/13 14:03

گفتم چکار کنم حامله شدم دیگه

1403/10/13 14:04

و اون چرا باید بپاکه

1403/10/13 15:43

ببین هرفرد علائمش فرق‌میکنه
دختر من‌تب و اسهال داشت

1403/10/13 18:32

با دو س تا فلافل

1403/10/13 20:21

همونم خوبع سرگرم میشم

1403/10/13 20:21

وای عین منی😂😂😂

1403/10/13 21:58

به نظر من مرد باید جوونی کنه
حتی با چند نفر باشه که وقتی زن گرفته بدونه که بابا هیچ فرقی نمیکنن زنا باهمن همشون همینن شبیه هم
اینجوری توی سن کم خیلی بده

1403/10/13 22:40

بچم چند روز اینجا بود دیگه خودم دو روز اومدم موندم فردا میاد عصر برمیگردیم

1403/10/13 23:43

بخوام برای خواب خودم بچه رو شب بیدار نگه دارم ظلم ب رشد بچمه

1403/10/14 15:02

😐😐😹😹

1403/10/14 19:37

اونمدگفته نداره

1403/10/14 22:03

چقدر حدس و صحبت می‌تونستیم داشته باشیم درباره ی رفتنش با ساسان و فهمیدن نعیم از این موضوع

1403/10/15 13:24

امیدوارم ساغر باز خر نشه برگرده
یکبار هم شده خودت رو نشون بده بهمون که با عرضه هستی

1403/10/15 13:27

بهش میگم
میگه ببین خودت یک انسان عاقل و بالغی
منو قراره زندگی کنیم نه اینکه برای هم تعیین و‌ تکلیف کنیم
تو با شرت هم بری بیرون من بهت اعتماد کامل دارم پس هیچ وقت بهت گیر نمیدم😒

1403/10/15 14:21

بعد ساغر مجبور شه بین‌مخملی. کلاهک یکی رو انتخاب کنه😂

1403/10/15 14:22

ببین ازبالا اول بااین کش چل گیساهست محکم ببنده یکم ببافه دوباره ببنده محکم میشه

1403/10/15 14:42

یا داداشش بهش رضایت نده زندان بمونه

1403/10/15 18:32

من حاضر نبودم ساسان بمیره😢

1403/10/15 18:33

حالا که نتونستم اون پارتا که نیست اذیتتون کنم با انچه خواهید خواندا جبران میکنم 😈

1403/10/15 18:35

واقعا؟؟؟
دخترمن20ماهشه
میگم بگیرمش
نمیزارن مادر و شوهرم
میگن گناداره زوده هنوز

1403/10/15 20:25

بعذ چیز مورد علاقسو درست کنم

1403/10/15 21:43

خییلی

1403/10/15 21:49

نمیشه عکس بزارم قلیون ما قشنگه

1403/10/15 22:01