گروه چت داستان

112 عضو

نشور عزیزم ب خودت ارزش قائل باش
من شوهرم رفته بود استخر شوهرت دوستش تو لباسای همسرم اومده بود خونه
خب اونا مردن چندششون نمیشه
من وایستادم کنار همسرم مجبورش کردم تو دست بشچره بندازه بالکن
خشک شد خودش برداشت گذاشت تو مشما برد داد بهش
اولش میخاستم بندازم بیرون شوهرم گفت بزا بدم بهش
اصلا دست نزن
ارزش خودتو حفظ کن
اولین بار ه انجام نمیدادی میفهمید چخبرع

1403/10/30 20:10

عزیزم اگه خونه جدا داشته باشی ب راحتی میتونی دلبری کنی
میتونی زن‌باشی زنانگی کنی
مططططمن باش اخلاق شوهرت بهتر میشه عاشق تر میشه
ببین دوبار ک با شور و هیجان رابطه داشته باشی سروصداتون بلند باشه دوبار ک‌تو خونه طناز ببیندت دیگه دلش نمیخاد برگرده خونه مامان باباش
با ذوق و شوق میاد خونه اومد خونه از گردنش اویزون میشی میبوسیش قربون صدقش میری
جلو تلویزیون نشسته از تو اشپزخونه داد میزنی هییی فلانی دوستت دارم
تو الان حتی نمیتونی زن باشی برای شوهرت

1403/10/30 20:36

بعید می‌دونم روش تاثیر داشته باشه همین شرایط رو قبول کرده و داره کنار میاد

1403/10/30 20:39

تا اونجایی ک ماهی درس میکنن خوندم

1403/10/30 21:11

منم همین ماهه پیش همش می‌رفتیم مشهد و میومدیم
همه دندونام رو درست کردم راحت شدم

1403/11/01 08:03

من کل خرید خونه دست خودمه
سیب زمینی 59گوجه59بادمجون59خیار29 سبزی19

1403/11/01 08:13

من میدونم
خوشی زده زیر دلت خواهر

1403/11/01 11:04

باز میبینم تو حالو پرر خرت و پرت کردن

1403/11/01 14:06

ما خونمون سرامیکه بچم میفته سرش چنان صدا میده بخاطر این خیلی حواسم هست

1403/11/01 14:07

از خودتم پذیرایی کن

1403/11/01 14:24

پسرم اینقدر اون زمان ازش بدش اومده بود میگه مامان به تو میگفته ننت

1403/11/01 16:15

ای بابا
دیگه هرجور خودت صلاح میبینی
باز اوقاتت تلخ نشه خواهر

1403/11/01 16:23

من ضدافتاب ب عمرم نزدم

1403/11/01 16:33

هرسری خودم لیف کردم
سینم پر جوش شد 😑

1403/11/01 16:36

پی پی سگ پیدا کن دود بده تو خونه هنراه اسفند .دعا باطل میشه

1403/11/01 18:22

اسکرین بگیر که حجمش کم بشه

1403/11/01 19:27

تاحالا فرصتش پیش نیومده
ماه بعد معلوم میشه کدوم شهر کارشوهرم میفته🙁دیگه هرجا رفتیم میرم میگیرم انشاالله

1403/11/02 08:05

دو پارت بود اوایل، بعد ساغر کردمش 3تا
کجا کم شده؟؟

1403/11/02 09:35

دیگه اگه بیشتر بذارم که چند روز دیگه میرسم بهش
اونوقت شماها شبی 1 پارت میتونین تحمل کنین؟؟؟

1403/11/02 09:37

جلوتر از پارتای نویسنده نمیتونم پیش برم چون اون داره میفروشه این داستانو و منم باید با اون پیش برم..
دوستم توی پیجش داره شبی 1 پارت میذاره
و من 3 تا
به زودی میرسم به اون و از اونجا به بعد باید شبی 1 پارت بذارم

1403/11/02 09:39

شکر خدا خوبم

1403/11/02 12:27

دوکلوم حرف میزدیم حواسش پرت میشد خودشو نمیخاروند انقد

1403/11/02 12:45

دلت برای شوهرت تنگ نشده

1403/11/02 16:29

من ناهار مهمون داشتم کوبیده مرغ بود دوسیخ موند گذاشتم واسه شام 😃😃😃

1403/11/02 18:39

همینو مامانم دوخت برام دیگ نرفتم بخرم

1403/11/02 20:24