گروه چت داستان

125 عضو

وای.چرا سقطش کنه؟بچه باعث میشد پدرش رضایت بده به ازدواجشون

1403/09/24 13:27

الان اجاره خونه جدید رم میدین؟

1403/09/24 13:27

😐😂

1403/09/24 13:27

دعا کنین آشغال امروز بیادبزنه واسمون
مشهد میخواد سرد ویخبندون بشه چجوری اسباب کشی کنم

1403/09/24 13:28

ابروشون مهم تر بود یا ازدواج

1403/09/24 13:28

نه خونه رو خریدیم عزیزم

1403/09/24 13:28

حالا جلوگیری میکنی یا حامله ای نمیخوای سقط شع؟

1403/09/24 13:28

اره خیلی سخت میشه

1403/09/24 13:28

اها خب پس خداروشکر

1403/09/24 13:28

با منی؟سحر کسخل شدی؟ما رو صیغه کردن تا عروسیم

1403/09/24 13:28

میگفت پدرش خیلی تعصبیه و سرم رو میبره

1403/09/24 13:28

ببخشید قصد توهین نداشتما.یهو ب ذهنم اومد...خب پس چرا میخای حامله شی؟بزار ب وقتش

1403/09/24 13:29

ببینین یه دختر وپسر جوون 17,20ساله باهم بودن بعد دختره حامله شده
پسره زده زیرش گردن نگرفتش،مادر پسره هم اجازه نداده
خلاصه بچه هاش دوقلو شدن بابای دختره جمعشون میکنه حالا

1403/09/24 13:29

خو تا عروسی گل میگرفتی درشو

1403/09/24 13:29

والا خب😂😂😂

1403/09/24 13:29

وااای بدبخت

1403/09/24 13:29

با کاندوم اولا جلوگیری می کردیم‌.چندبار پیش اومد ریخت.کلی دعوامون شد.گفت قرص اورژانسی بخور

1403/09/24 13:30

چقدر این جنس مذکر بی عقله، خوب کاندوم بزن، 🙄

1403/09/24 13:30

خب الان قضیه سقط چیه

1403/09/24 13:30

اره عقد کنین خب.ما عقد بودیم ندادیم.گذاشتیم واسه عروسی.اینا صیغه ان دادن هیچی هر روز میدن بدون پیشگیری😂😂😂

1403/09/24 13:30

میدونی کلافه م
نمیدونم یه سری وسایلم مونده جمع کنم یا نه
هرچی هم که جمع کردم هی پسرم میره میکشه بیرون از کیسه وکارتون ها
هی میرع رو کارتون های چینی هام وامیسته

باز شوهرم میگه بیا بریم اتاقو تمیز کن وسایلشو بچین کم کم

1403/09/24 13:30

ولش کن به این نده خیلی ریسک داره😂

1403/09/24 13:31

اگه حامله باشم دلم نمیاد بندازمش😭

1403/09/24 13:31

خب میگم من نصف وسایلمو ببرم اونجا
شبا بیام اینجا بخوابم خب اگه دزد بزنه چی

1403/09/24 13:31

ماهم...البته ما کوتاه مدت عقد موندیم

1403/09/24 13:31