گروه چت داستان

125 عضو

اخ این ساسان چقد عنه

1403/09/24 14:50

نمیکنه تموم شه

1403/09/24 14:50

هی میگم پارت بعدی پارت بعدی

1403/09/24 14:50

چه حوصله ای دارن که قصه سرهم میکنن

1403/09/24 15:05

ماتو مشکلات زندگی خودمون موندیم

1403/09/24 15:05

میخوادولی غرورش نمیذاره

1403/09/24 15:06

کاش من مثه ساغرمست بودم انقدشوهرم ازم نمینالید

1403/09/24 15:06

دیگه به سبحان فک نمیکنه

1403/09/24 15:06

والا...

1403/09/24 15:10

هم غرورش ...هم حمیرا

1403/09/24 15:10

چرا بناله عزیزم؟؟؟

1403/09/24 15:10

سلااااام 😁

1403/09/24 15:11

چه خبر بوده امروز اینجا به به

1403/09/24 15:11

چرا حمیرا بیشعور اینقدر بی موقع اومدش 😑

1403/09/24 15:12

لعنت بهش
ای بابا

1403/09/24 15:12

اینقد دوست دارم برسه ب اون لحظه ای ک ساسان عاشق ساغر میشه و با هم میشن... چقد حمیرا بسوزه و آتیش بگیره

1403/09/24 15:16

آررررررره😍

1403/09/24 15:18

حمیرا همه تلاششو می‌کنه اینارو ازهم دور کنه

1403/09/24 15:20

آره🤣

1403/09/24 15:20

ولی میدونی چندبار که خواستن رابطه داشته باشن مست بودن
توحالت عادی نبودن

1403/09/24 15:20

شوهرم خیییییلی داغع
من سردم
مثلا من هفته ای یکبار میگم خوبه
اون هرشب میخواد
رابطه الکی پلکی هم نمیخواد دوست داره نیم ساعت حداقل پیش نوازی باشه
رابطه کوتاهم نمیخواد دوست داره قرص بخوره که یکی دوساعت طول بکشه
من واقعا اذیت میشم
همش میناله میگه تو به من خوب نمیرسی جات وسط جهنمه🤣بیا به من ور برو منو بمال و....

1403/09/24 15:22

منوشوهرهردو داغ داغ ولی من ی کوچولوبیشتر😂

1403/09/24 15:30

چه خوب

1403/09/24 15:33

همینو میگم منم دیگه.متناقضه حرفاش

1403/09/24 15:34

چجوری داغین انقد

1403/09/24 15:38