گروه چت داستان

112 عضو

تفروشان دی یکص کردن انقد زمان میبره

1403/09/27 13:54

😃اره دیگه عزیزم

1403/09/27 13:55

ولی ساغر چ خری بود این 2ساله زنشه دس بهش نزده ولی بازم موند

1403/09/27 13:55

😏😂😂😂

1403/09/27 13:55

ااوم اگ من میرودم نمیتونستم انقد حشریم

1403/09/27 13:56

اره منم

1403/09/27 13:57

😎😂

1403/09/27 13:57

تو *** خجالتیم هستی

1403/09/27 14:01

اوه چرا شوهزت از اول اینجور بود؟

1403/09/27 14:13

اوه ی ماه😑

1403/09/27 14:15

کمی مامان یسناویاسین بهم یاد دادن چکار کنم همینجا ولی فعلا موفق نشدم

1403/09/27 14:17

لباس خوشگل بپوش مگه میشه شوهرت حسی پیدا نکنه

1403/09/27 14:18

سلااااااااااااام

1403/09/27 14:24

من اومدم

1403/09/27 14:24

با ک . و .ن .ی پاااااااااااااره

1403/09/27 14:24

بچها خوبین

1403/09/27 14:25

من ی درس از داستان ساغر گرفتم

1403/09/27 14:25

خوووووووووبیم

1403/09/27 14:25

چه درسی

1403/09/27 14:26

سلام خانمای

1403/09/27 14:27

این نی نی پلاسم گیر داره

1403/09/27 14:27

به به هدیه جون

1403/09/27 14:27

من همیشه تو ی اتاق باشوهرم وبچهام میخوابیدم بچه هام کوچیکن همیشه شوهرم شاکی بود کنار من نمیخوابی چرا مگه زنم نیستی من نمیتونستم کسی کنارم بخوابه از وقتی ساسان ساغرو پس میزد نارحت شدم ک چرا من کنار شوهرم نخوابم الان 3شبه ک کنارش میخوابم عشقمون زیاده و صمیمی ولی الان بیشتر و بهتر شده

1403/09/27 14:27

جوووون ...خوبی تو ناز

1403/09/27 14:28

وااااااااقعا میگی

1403/09/27 14:28