گروه چت داستان

109 عضو

پارادیس جان این داستان برا این زمانه یا مثلا قدیماست؟
گوشی بوده یا نه تو داستان؟

1403/09/29 12:19

اره احتمالا
وای چجور از اهورا دل میکنه🙁

1403/09/29 12:20

بنظرم ساسان حالا دیگه عاشق ساغر میشه اما کثیف روزگاره اگه ببخشه

1403/09/29 12:23

ساغر چجوری میتونه از بچش دل بکنه باید شرط میزاشت که بچشم با خودش ببره ساسان مجبور بود قبول کنه پولم خو داشت باید میرفت یه گوشه زندگیشو میکرد

1403/09/29 12:27

چه چیز کثیفیه ساسان واین حمیرا ج نده

1403/09/29 12:28

به راحتی اصلا بنظرم اهورا براش مهم نبود فقط عاشق ساسان بود

1403/09/29 12:28

بقول خودش پول که داره بچشم با خودش ببره....اینجوری که میگه یعنی نمیخاد ببرتش...

1403/09/29 12:30

دقیقا میگه پول که دارم سختی نمی‌کشم اهورا هم که عموهاش عاشقشن نگهش میدارن😒

1403/09/29 12:30

😐😐😐😐😐

1403/09/29 12:31

آرام باش سحر جان😂

1403/09/29 12:32

ای خاااااک😂😂😂😂😂😂😂

1403/09/29 12:32

چرا پسرشو نمیبره

1403/09/29 12:32

بیعرضه

1403/09/29 12:32

سلام

1403/09/29 12:32

خاک تو شرش

1403/09/29 12:33

خاک تو سر ساسان و حمی

1403/09/29 12:33

خدافظ

1403/09/29 12:33

حیف خاک.گوه تو سرشون

1403/09/29 12:33

واقعا چطور دلش اومد ب برادرش خیانت کنه

1403/09/29 12:33

باید جواب دل شکسته سعیدو بده

1403/09/29 12:33

فقط مونده سمیه با یکی باشه😂😂😂

1403/09/29 12:34

بودی حالااااا

1403/09/29 12:34

گشنمه برم ناهار🤣🤣

1403/09/29 12:34

خانوادگی ج نده هستن همشون

1403/09/29 12:35

هی میگه بتول بتول.بتول ک فلج شده.چجوری میخاد از اهورا مراقبت کنه
بخدا اهورا بزرگ شه ب خاطر همچین مادری خودکشی میکنه😂😂😂

1403/09/29 12:37