گروه چت داستان

109 عضو

ممنون عزیزم همچنین

1403/10/01 07:57

😚❤

1403/10/01 07:57

مثبته مجبور میشه یا پنهون کنه یا بره با ساسان ی حسم میگه همین نعیم پیش خودش بچه وخودشو نگه میداره

1403/10/01 08:18

شاید

1403/10/01 08:54

نه نشدم اصلا

1403/10/01 09:09

به ساغر باشه به نعیمم رو میده😬

1403/10/01 09:10

وسطاش به اینم میده😂😂

1403/10/01 09:11

سلام احوال خانوما زمستون ما با برف شروع شد مال شما چی

1403/10/01 09:12

نه هوا خوبه

1403/10/01 09:14

دقیقا،فک کنم نفر بعدی نعمی

1403/10/01 09:14

جوری از مردها تعریف می‌کنه لب قرنیه و قولوه ای وو

1403/10/01 09:14

چشم عسلی و،،

1403/10/01 09:14

منو بیشتر ب فکر برد بیشتر ب شوهرم نکاه کنم🤣🤣

1403/10/01 09:15

😂😂

1403/10/01 09:17

ساغر فقط کم مونده به بقال سر کوچه نظر داشته باشه 😅

1403/10/01 09:17

دقیقا

1403/10/01 09:17

معلومه نقش بعدی ک وارد داستان میشه نعیم

1403/10/01 09:18

ولی کلمه ازمایش‌هم زیاد استفاده شد یا مثل همیشه برای پرت کردن حواس یا واقعا حامله ست

1403/10/01 09:18

اون متجاوزه نعیمه فک کنم

1403/10/01 09:18

آخه داستانش قابل پیش بینی نیست

1403/10/01 09:18

چطور ساغرو شناخت تو ترمینال

1403/10/01 09:19

اینم هس چون اونا از بی ابروی خبرداشتن

1403/10/01 09:19

درحالی که کسی جز خانواده حاج رسول نمیدوست

1403/10/01 09:19

هموننننن

1403/10/01 09:19

منم شک رفت سمت این نعیم

1403/10/01 09:19